رمان نه سیاه بود نه سفید از ریحانه رسولی

(دیدگاه ۳ کاربر)

رایگان

توضیحات

دانلود رمان نه سیاه بود نه سفید از ریحانه رسولی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

دختری از جنس حریر… نرم و نازک.. دختری حساس و لطیف.. دختری ساده و مهربان… عاشق نمی شود اما وقتی که می شود زندگی اش در عرض ثانیه ای کن فیکون می شود به وسیله دستان مردی که به بهانه‌ی عاشقی جانش را میستاند… تاوان می دهد… تاوان خیانت مادر… دردها و غصه ها رو تنها برای خود میخرد تا خانواده اش ازهم نپاشد… انگ بدکاره را به جان میخرد تنها برای خراب نشدن آینده‌ی برادر… دخترک نرم و نازک به فکر همه است الا خودش… خودش را قربانی خانواده ای می کند که…

خلاصه رمان نه سیاه بود نه سفید

توی اتاقم نشسته بودم و داشتم خودم و برای امتحان ادبیات آماده می کردم. آرزو اومد داخل اتاقم و گفت: حریری وقت داری یکم حرف بزنیم؟ کتابم و بستم و گفتم: آره چی شده؟ روی تخت نشست و زانوهاشو به بغل گرفت و گفت: از من بدشانس تر وجود نداره چرا مگه چی شده؟ بغض کرد و لبای صورتیش لرزید و گفت: مامان محمد جواد مرد. وای متأسفم… مگه پیوند قلب انجام نداده بود؟ آرزو: بدنش قلب و نپذیرفته تقریبا یه ماه از عملش می گذشت… در اثر حمله ی قلبی مرده. ناراحت گفتم: خدا رحتمش کنه. آرزو: میدونی این یعنی چی؟ گیج گفتم: یعنی چی؟ آرزو : یعنی اینکه خاستگاری از من

به یک سال بعد موکول شد. خب چه اشکالی داره؟ چرا اینقدر عجله داری؟! آرزو: من محمد جواد و مناسب خودم میدونم و میخوامش… میترسم آقابزرگ تو این یک سال به عقد یکی دیگه درم بیاره… اگه محمدجواد میومد نه نمی گفت چون می شناستش و میدونه پسره خوبیه اما اگه تو این یک سال به مورد خوب دیگه هم پیدا بشه تردید نمیکنه و عروسم میکنه. تو با محمدجواد در ارتباطی؟ آرزو: خیلی کم درحده ده تا اس در روز. بازم میگم رابطه ات بایه نامحرم اشتباه است. کلافه گفت: نه دستم بهش خورده نه دستش بهم خورده نه قربون صدقم رفته نه قربون صدقه اش رفتم نه صدامو براش

نازک کردم و نه حرفای بی حیایی زده، هیچ گناهی نکردیم. خیل خب حالا خیلی ناراحت بود؟ منم چه سوالایی میپرسم معلومه که ناراحته غم از دست دادن عزیز ناراحتی هم داره. روی تخت خوابید و گفت: از شانس بده منه. آرزو تازگیا تغییر کردی ها یه جوری شدی قبلا اینقدر مشتاق شوهر نبودی. اشکاش ریخت و بعد از چند ثانیه گفت: عاشقش شدم من واقعا میخوامش. با عصبانیت بلند شدم و گفتم: به خاطره همین چیزها بود که میگفتم باهاش دوست نشو. آرزو: دست خودم نبود یهویی شد. کلافه دوباره روی تخت نشستم و گفتم: به سال صبرکن میاد. آرزو دیگه هیچی نگفت و منم دوباره شروع کردم..

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
دختری از جنس حریر... نرم و نازک.. دختری حساس و لطیف.. دختری ساده و مهربان... عاشق نمی شود اما وقتی که می شود زندگی اش در عرض ثانیه ای کن فیکون می شود به وسیله دستان مردی که به بهانه‌ی عاشقی جانش را میستاند... تاوان می دهد... تاوان خیانت مادر... دردها و غصه ها رو تنها برای خود میخرد تا خانواده اش ازهم نپاشد... انگ بدکاره را به جان میخرد تنها برای خراب نشدن آینده‌ی برادر... دخترک نرم و نازک به فکر همه است الا خودش... خودش را قربانی خانواده ای می کند که...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: رمان نه سیاه بود نه سفید
  • ژانر: عاشقانه، انتقامی
  • ملیت: ایرانی
  • نویسنده: ریحانه رسولی
  • ویراستار: به بوک
  • زبان: فارسی
  • تعداد صفحات: 955
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • ۲,۴۸۵ بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!