رمان مرسده از داوود بختیاری دانشور

۵۵,۰۰۰ تومان

توضیحات

دانلود رمان مرسده از داوود بختیاری دانشور با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

دختری به نام مرسده که با پدرش زندگی میکنه و خانواده مادری نداره و بنا به دلایلی باید با پسر عموش باشه و خودش این رو دوست نداره چون متوجه نگاه های اون به خودش شده اما چون بچه است و ‌چیزی نمیدونه فقط یه حس بد داره حسی مثل تنفر! تا اینکه …

خلاصه رمان مرسده

امیر حاله بدمو که دید گفت:_باشه . باشه اروم باش. خونه ای؟ بی حال اره ای گفتم که قطع کرد. محکم خوردم زمین. سرم گیج میرفت. صدای نامفهومی میشنیدم. ولی مهم نبود. نمیدونم چقدر تو همون حال موندم که صدای داد زدنای امیرسامو شنیدم. اروم بلند شدمو قفل درو باز کردم. در به شدت باز شد که به دستم برخورد. اخ ارومی گفتم که قیافه نگران و وحشت زده ی امیرو دیدم و افتادم تو بغلش... با حالت تهوع چشمامو باز کردم. به اطراف چنگ انداختم که صدای نگران امیرسامو شنیدم.: _چیشده چی می خوای؟ دستمو جلوی دهنم گرفتم که بلندم کردو سطل اشغالو جلوم گرفت. توش عق شدیدی زدم. تمام محتویات معدم که جز اسید معده نبود بالا اوردم. بعده بالا اوردن تو ماشین حتی چیزی نخوردم که اونو بالا بیارم.

بی حال و شل تو جام بودم و چشمام میچرخید. امیر سطلو گذاشت پایین تختو منو خوابوند. خودشم اروم کنارم دراز کشید و مشغول نوازش موهام شد. دستشو زیر سرش گذاشته بودو تکیه گاه سرش شده بود. بهم خیره بود. سرمو به سینش چسبوندمو بی حال نفس کشیدم. اروم پشتمو نوازش کردو پرسید:_خوبی؟ به تکون دادن سرم اکتفا کردم. صدای در اومد. و بعد بازو بسته شدنش. صدایی مثله گذاشتن سینی روی میز اومدو بعد صدای ارمین: _خوابه؟ امیر عصبی گفت: _به تو مربوط نیست. من چی بودم که بین این دوستای چندین چندساله رو بهم زده بودم؟ بی دلیل از خودم بدم اومد. تخت کنارم پایین رفتو طرف بعدیمم ارمین اشغال کرد. الان میتونستم بفهمم که تو اتاق ارمینیم.

دستی منو از امیرسام جدا کردو به خودش چسبوند. قدرت اعتراض نداشتم. حالم بد بود فقط میخواستم بخوابم. صدای اعتراض امیر بلند شد: _هوی یابو خواهرمو بغل گرفته بودما ارمین تک خنده ای کرد: _منم الان زنمو بغل گرفتم. میدونستم الان بحثشون بالا میگیره. پس با داد و بیجونی گفتم: _خفه شید. با هردوتاتونم. ساکت شدن. ولی میتونستم خوب درک کنم که دارن برای هم خطو نشون میکشن. انتظار چنین کاری ازم نداشت. ولی خودم نمیدونستم چمه شاید از حاملگیه که دوست دارم نزدیکم باشه و نوازشم کنه... زیرلب و با لحنی که کل دلخوشیشو میگرفت گفتم: _فکر نکن ازت خوشم میاد. نه،اصلا. فقط بخاطر حاملگیه،بچت دوست داره نزدیکت باشه نه من.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب

دختری به نام مرسده که با پدرش زندگی میکنه و خانواده مادری نداره و بنا به دلایلی باید با پسر عموش باشه و خودش این رو دوست نداره چون متوجه نگاه های اون به خودش شده اما چون بچه است و ‌چیزی نمیدونه فقط یه حس بد داره حسی مثل تنفر! تا اینکه ...

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: مرسده
  • ژانر: عاشقانه، اروتیک
  • ملیت: ایرانی
  • نویسنده: داوود بختیاری دانشور
  • حجم: 19 مگابایت
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • ۱۷ بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!