توضیحات
دانلود رمان سراب بود بودنت از مریم سلطانی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان دختر جوانی به نام طنین زارع است که با وجود خانواده متعصب و سختگیرش، نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده مقاومت میکند و حالا در جستجوی پیدا کردن شغل مناسب به یک شرکت خصوصی پا میگذارد. طنین در محل کار با مرد جوانی به نام بابک زند آشنا میشود و مسئله تنهایی برایش جدی میشود. بابک زند در شرف جدایی از همسرش است و حالا …
رمان سراب بود بودنت
نگاهی به منشی که کلافه پوشه های روی میز را زیر و رو می کرد انداختم وگفتم: ببخشین خانوم.. نگاه کلافه اش کمی بالا آمدکه گفتم: من الان بیش از یک ساعته اینجا نشستم.. برگه ای را از لای پوشه ی سفید رنگ روی میز بیرون کشید و با لحن بدی گفت: مگه من مقصرم خانوم.. مگه نمی بینین وضع و اوضاع اینجارو.. با این حرف با اخم ازپشت میز بلندشد و زیر لب غر زد: مرده شور میخوام خودشون و شرکتشونو با هم ببره.. با این حرف ضربه ای به در زد و وارد اتاق شد.
نگاهم که با تعجب به طرف نسیم چرخید پقی زد زیر خنده و گفت: زیادی بی اعصاب بود.. سری تکان دادم و همان طور که بند کیفم را از روی سرم رد می کردم و روی شانه ی دیگرم می انداختم گفتم: فکر کنم بی خودی داریم اینجا وقتمونو تلف می کنیم.. پاشو بریم.. شانه ای بالا انداخت و با گفتن (بریم) بلند شد و ایستاد. دو قدمی در بودیم که با صدای در و منشی که می پرسید (دارین میرین) ایستادیم. نگاهم راکه دید اشاره ای به در بسته ی اتاق روبرویی کرد:
بفرمائین، میتونین برین داخل.. نگاهم که به طرف نسیم چرخید سری تکان داد و روی اولین صندلی نزدیک به در نشست.. دستی به لبه ی مقنعه ام کشیدم و با نگاهی به منشی اخم کرده ی پشت میز ضربه ای به در زدم. با صدای (بفرمائیدی) از داخل اتاق با گرفتن دم عمیقی در حالی که کمی استرس داشتم در را باز کردم و داخل شدم.. با دیدن مرد جوانی کنار میز در حالی که سرش گرم پرونده ی داخل دستش بود سلام آرامی دادم و همان جا مقابل در ایستادم. نگاهش کمی بالا آمد و …