رمان توکا از مهتاب ر

۴۰,۰۰۰ تومان

توضیحات

دانلود رمان توکا از مهتاب ر با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

گرشا پسری که بعد از سالها دوری از خانواده، از خارج از کشور به ایران برمیگرده تا توی مراسم ختم پدرش شرکت کنه، درست توی اولین روز ورودش به عمارت پدری با دختری ریز نقش و دست و پاچلفتی روبرو میشه که خدمتکار اونجاست و این دختر کوچولوی هاتمون قراره چه خرابکاریایی به بار بیاره باید دید چی پیش میاد؟!

خلاصه رمان توکا

صدای توکا مثل آب روی آتیش بود. چجوری اون دو سال و بدون حرفای شیرینش سر کردم و زنده موندم؟ توکا و روشنا بغل هم بودن اما من نگاهم قفل مردی بود که با خصومت بهم خیره نگاه میکرد. و اون پسر بچه که انگار تازه راه افتاده بود و همون طورکه گریه میکرد خودش رو به توکا رسوند و دستاش رو دور مادرش حلقه کرد. توکا پسر رو بغل کرد و گفت: رایانم ببین کی اومده روشنای من ،دیدی بالاخره اومد توکا هر دو بچه رو محکم بغل کرد و نفهمید قلبم چطور فشرده شده. مرد بالاخره به طرفم اومد و درست روبروم وایساد. توکا هم که متوجه جو متشنج شده بود بچه ها رو به خودش چسبوند و بلند شد. رایان و روشنا هر کدوم یکی از پاهاش رو چسبیده بودن و اجازه نمیدادن حرکت کنه.

مرد که تا پایین شونه م میرسید بهم نگاهی انداخت و گفت: برای چی اومدی اینجا؟ دو سال که دیر نبود برای جایگزین کردنم،بود؟ به همین زودی ازدواج کرد و منم از یادش برد؟ جوری که حامله بشه و بچه بیاره؟ بچه ای که باید مال من باشه؟ توکا مگه عاشقم نبود؟ به همون زودی همه چیز رو فراموش کرد. نمیتونستم باور کنم. یعنی همه چیز خراب شد؟! نفسم رفت وقتی دوباره پرسید: –یه حرفی بزن مرد؟ نگاهم روی صورت مرد روبروم ثابت موند. جوان بود. چند سالی از خودم کوچیک تر و خوشتیپ تر! نمی دونستم چرا نمی زنم تمام دکور صورتش رو پایین نمیارم. چرا دست نمیندازم بیخ گلوش، اونقدر فشار بدم که نفس آخر رو بکشه. اخه توکا چطور به این سرعت جایگزین کرده بود؟

توکا که متوجه ی جو متشنج بین مون شده بود بچه ها رو از خودش جدا کرد و جلوتر اومد. بازوی مرد رو گرفت و عقب کشیدش: کیارش، آروم باش لطفا نگاهم روی دست توکا که دور بازوی کیارش حلقه شده بود نشست و از حرص دندونام روی هم ساییده شد. دلم میخواست خرخره ی کیارش رو بجوئم. صدام بالا نمیومد از حجم زیاد عصبانیت! لعنتمن روی اون دخترک چشم آبی هنوزم غیرت داشتم. پروانه ی آبی من نمیتونست مال مرد دیگه ای باشه. توکا روشنا رو محکم تر چسبید و بی تفاوت بهم نگاهی انداخت و گفت: گرشا ،اینجا چکار میکنی؟ کوقتی بهش چشم غره رفتم ادامه داد: –الان من باید باهات چکار کنم؟ خب معلومه برای چی اومده،اینم سوال پرسیدن داره؟

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب

گرشا پسری که بعد از سالها دوری از خانواده، از خارج از کشور به ایران برمیگرده تا توی مراسم ختم پدرش شرکت کنه، درست توی اولین روز ورودش به عمارت پدری با دختری ریز نقش و دست و پاچلفتی روبرو میشه که خدمتکار اونجاست و این دختر کوچولوی هاتمون قراره چه خرابکاریایی به بار بیاره باید دید چی پیش میاد؟!

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: توکا
  • ژانر: عاشقانه، صحنه دار، اروتیک، انتقامی
  • ملیت: ایرانی
  • نویسنده: مهتاب ر
  • تعداد صفحات: 1856
  • حجم: 8.38 مگابایت
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • ۵۴ بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!