توضیحات
دانلود رمان تنها در این وادی از مریم رضاپور با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
هوتسا در تمانی دوران کودکی، نوجوانی و جوانی احساس تنهایی می کند. در کودکی مادر و مادربزرگش را از دست می دهد. اگرچه در کنار پدر و نامادریش زندگی می کند ولی نمی تواند رابطه خوبی با آنها برقرار کند. با تنها کسی که دوست هست فردان پسر همسایه است که بسیار پر شر و شور است. در جوانی بسیار بالنده و جذاب است و دو خاطرخواه دارد. فردان و سهراب، پسرخوانده ی عموی هوتسا. همین امر زندگی او را دستخوش تغییرات بسیار می کند و ….
خلاصه رمان تنها در این وادی
هوتسا خوشحال بود که کسی با او کاری ندارد. بزرگترها کارها را روبراه می کردند و زمانی که همه چیز آماده شد او را بسوی خود می خواندند. می دانست که اینجور مواقع پدرجون بداخلاق است و نباید جلوی چشمش ظاهر شود. پس بهتر که فاصله اش را حفظ می کرد تا زمانی که او را برای ناهار صدا می کردند. این تنها چیزی بود که او از زندگی می خواست خوردن خوابیدن بازی کردن. چه خوب بود دنیای کودکی پیش چشمان هوتسا بیخیال و بدون مسئولیت و عزیز پدر و مادر. خانه نوساز قشنگی بود که آقای جمشیدی با وسواس زیادی آن را بنا نهاده بود و اینک مهین بیش از پیش احساس
آرامش می کرد. آنها پیش از این اجاره نشین بودند و این موضوع آقای جمشیدی را رنج می داد اما برای هوتسا حائز اهمیت نبود. هوتسا مامنی می خواست که در آن با فراغ بال در کنار والدینش زندگی کند لیک اجاره ای و یا شخصی اش برای او فرقی نداشت. اما همین که می دید والدینش شادمان هستند او هم می خندید و احساس می کرد مالکیت چیز خوبی است. از آن گذشته منزل جدید تحولی است در زندگی اشخاص و روح را متحول می کند و آنان نیز از این قاعده مستثنی نبودند. خانه شان در منطقه خوش آب و هوا و نسبتا خلوتی بنا شده بود.تقریباً بیابان بود و در دور دست ها کوه های
بهم پیوسته به چشم می خورد. خانه های نیمه ساخته با فواصلی دور از هم قرار داشت و نوید آبادی می داد. یقینا بزودی همه آن بناها را ساکنانش اشغال نموده و منطقه را آباد می داد. یقیناً بزودی همه آن بناها را ساکنانش اشغال نموده و منطقه را آباد می کردند. هوتسا احساس کرد به پیک نیک آمده اند و این آن چیزی بود که او می خواست گل های وحشی سبزه های تازه رسته و مهم تر از همه عدم ازدحام و رفت و آمد. هوتسا سبزه پری را روی پا نشانده با او صحبت می کرد و برای فرداها نقشه می کشید. سبزه پری ناز نازی خودم ببین پدر چون چه جای خوبی خونه ساخته خوشت میاد؟ میدونم که…
