رمان اعجاز از اکرم حسین زاده

(دیدگاه ۳ کاربر)

رایگان

توضیحات

دانلود رمان اعجاز از اکرم حسین زاده با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

دینا مادرش را از دست داده و با برادر کوچکتر و پدرش با هم زندگی می کنند تا اینکه پدرش ازدواج مجددی می کند و دینا و برادرش به منزل عمه اشان می روند و آنجا که هستند یک شب خانواده ای به منزل عمه دینا، به دنبال بچه ها می آید و آنجاست که دینای ۱۳ ساله می فهمد که خانواده ماری اش به دنبال آنها آمده اند و این شروع یک زندگی دوباره برای دینا و برادرش است …

خلاصه رمان اعجاز

دستانش را بهم می پیچید و منتظر فریاد و صدا کردن پدر بزرگش بود. تازه می فهمید اینکه پدر بزرگش جذبه دارد یعنی چه! نفسش از ترس بالا نمی آمد ولی هرچه منتظر ماند کسی صدایش نکرد. چند دقیقه بعد صدای دایه را از پنجره ی رو به راهروی اتاقش شنید: میزان دلهره اش اندازه نداشت، در تمام مدتی که زندایی حوری، حوری جان، حوریه خانم… یه چند لحظه بیا پایین. طبقه ی پایین بود، فقط در اتاقش قدم رو رفت. هر چند صحبت ها را نمی شنید ولی خوب می دانست در چه زمینه ای هستند.

گوشه ی پرده ی اتاقش را کمی بالا داد و بالا رفتن زندایی را از پله ها زیر نظر گرفت، در پاگرد پله ها ایستاد و دست روی صورتش کشید، انگار برای او هم حمل این خبر سنگین بود. دست از پرده کشید و سریع بادوش را به آغوشش گرفت و بغض کرده نالید: سر خورد و کنار دیوار نشست. با تمام مشکالتی که رد کردن مامان کاش پیشم بودی. درخواست سردار داشت ولی باز در درستی اش تردید نداشت. از بالا رفتن زندایی فقط چند لحظه گذشته بود که صدای فریاد از طبقه ی بالا برخاست.

بادوش را زمین انداخت و به سرعت بلند شد، اشک پر شده ی درون چشمانش ریخت، عجولانه و لرزان کلید را در قفل چرخاند و پشت در نشست. صدای فریادها در هم پیچیده بود، اشک می ریخت و صدای بلند سردار را می شنید، اشک می ریخت و صدای جیغ زندایی در گوشش می نشست، از حرف هایی که زده می شد چیزی نمی فهمید، درهم و برهم بود، فقط صدای داد و بیداد می آمد. دست روی گوش هایش گذاشت، حس بی پناهی داشت، حس بی کسی، بی حامی بودن. دوباره لب زد: اگر مادرش زنده بود، عین کوه پشتش می ایستاد و …

 

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
دینا مادرش را از دست داده و با برادر کوچکتر و پدرش با هم زندگی می کنند تا اینکه پدرش ازدواج مجددی می کند و دینا و برادرش به منزل عمه اشان می روند و آنجا که هستند یک شب خانواده ای به منزل عمه دینا، به دنبال بچه ها می آید و آنجاست که دینای 13 ساله می فهمد که خانواده ماری اش به دنبال آنها آمده اند و این شروع یک زندگی دوباره برای دینا و برادرش است …
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: رمان اعج
  • ژانر: #عاشقانه
  • ملیت: ایرانی
  • نویسنده: اکرم حسین زاده
  • ویراستار: به بوک
  • زبان: فارسی
  • تعداد صفحات: 863
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • ۹۲۲ بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!