رمان زن و بازیچه

  • 11 بهمن 1403
  • دسته‌بندی نشده
رمان زن و بازیچه

بخوانید: رمان زن و بازیچه اثر پیر لوئیس دانلود آسان فایل PDF – ویرایش جدید + قابل اجرا در همه دستگاه ها (اندروید و iOS)

زن و بازیچه که اکنون در دست خواننده قرار دارد، شاید زیباترین اثر لوئیس باشد. پاره ای از ادبا آن را صرف نظر از ترانه‌های میلیتیس، شاهکار لوئیس می‌دانند و به عقیده عده‌ای از نویسندگان و از آن میان «کلود فارر» نویسنده معاصر فرانسوی، داستان زن و بازیچه «کاملترین رمان جهان» است و هرگز رمانی نوشته نشده است که از لحاظ کمال بتواند با آن برابری کند. در این کتاب، شاعر دو موضوع بزرگ را تجزیه و تحلیل کرده است: سادیسم و مازوخیسم. شما در این کتاب شرح حال زنی را می‌خوانید که هم دوست دارد بیازارد و هم دوست دارد که جفا بکشد. قدرت نویسنده در این کتاب حیرت آور است. داستان دو بازیگر دارد و عجیب آنکه یکی از این دو بازیگر خاموش است اما با آنکه یک مرد حرف می‌زند، انسان به همه رموز روح یک زن پی می برد و به سرنوشت مردی پی می‌برد که بازیچه دست زنی شده است …

پیش نمایشی از رمان زن و بازیچه

در آن هنگام کالسکه بکوچه دیگر پیچ خورده بود و دیگر بجز طنین صدای پای اسبان بر تخته سنگ‌های کوچه چیزی شنیده نمی‌شد… کالسکه بسوی «ژیرالدا» می‌رفت. آندره دوان دوان بدنبال کالسکه افتاد بسیار مضطرب بود و کوشش می‌کرد که این فرصت دوم را که شاید واپسین فرصت بود، از دست ندهد. درست در آن لحظه‌ای کالسکه را باز یافت که اسب‌ها آرام آرام بنقطه‌ای پای می‌نهادند که یکی از خانه‌های گلی رنگ میدان پیروزی بر آن سایه انداخته بود. نرده‌های بزرگ و سیاهرنگ خانه باز شد و دوباره بروی نیمرخ زود گذر زنی بسته شد. بی‌شک – پیش از آنکه پای بعالم مجهول حادثه بگذارد و بعالمی که چون خبری از آن نداشت، مالک چیزی در آن نبود پای نهد بهتر آن

بود که در آغاز کار راه را آماده کند، اطلاعی درباره این خانه بدست آورد و از نام و خانواده و کار و راه زندگانی این زن بپرسد. با اینهمه آندره پیش از آنکه تصمیم بترک میدان بگیرد، نخستین کوشش خود را بکار برد و پس از آنکه بتندی با دست خود از درست بودن وضع کلاه و کراوات خود مطلع شد، از روی تصمیم زنگ در را بصدا در آورد. خوانسالار جوانی در پشت نرده ظاهر شد اما در باز نکرد. -آنجناب چه می‌فرماید؟ -کارت مرا بدست سنیورا برسانید. خدمتکار با لحنی که شک و سوء ظن بحس احترام لطمه نمی‌زد. گفت: بدست کدام سنیورا؟ به آن سنیورا که، بنظرم در این خانه منزل دارد. -نام او؟ آندره که صبر و قرار از دست داده بود جوابی نداد. خدمتکار سخن از سر گرفت: لطفاً

بگوئید ببینم که من شما را بنزد کدام سنیورا باید ببرم؟ -تکرار می‌کنم که سنیورای شما در انتظار من است. خوانسالار سر فرود آورد و دست‌های خود را اندکی بلند کرد و با این رفتار خود نشان داد که این کاره حال است. سپس بی آنکه در را باز کند یا کارت را بگیرد، دور شد. در آن هنگام آندره، که از شدت خشم جانب ادب را از دست داده بود، بار دوم و بار سوم زنگ در را مانند زنگ خانه فروشنده‌ای بصدا در آورد و با خود گفت: زنیکه باین زودی بآنگونه رفتار من جواب داد، نباید از سماجتی که برای ورود من بخانه او صورت می گیرد تعجب کند. این زن در دلیسیاس تنها بود و بی‌شک در این خانه تنها زندگی می‌کند و صدای مرا بجز او کسی نمی‌شود و متوجه نشد که کارناوال اسپانیا …

صفحه اختصاصی این رمان در رمان بوک: رمان زن و بازیچه

  • اشتراک گذاری
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • ۱۶ بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
مطالب مرتبط
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!