دانلود رمان جان من است خنده شیرین تو pdf معصومه طاهری

دانلود رمان جان من است خنده شیرین تو pdf معصومه طاهری

داستان حول زندگی یاس، که دارای استعداد فوق‌العاده‌ای در طراحی است و خانواده‌اش، می‌چرخد. یاس، که برای یک شرکت معروف در زمینه طراحی درخواست داده، با هیجان در حال آماده‌سازی خود برای شروع کار در شرکت جدید است، بی‌خبر از اینکه رئیس این شرکت همان …

دانلود رمان زیبای جان من است خنده شیرین تو اثر معصومه طاهری

گوشه ای رمان جان من است خنده شیرین تو اثر معصومه طاهری :

ساک از دستم افتاد و مانند مترسک سر جالیز تنها با شوک نگاهشان کردم خاله سهره و آقا محمد با تعجب و نگاهی خندان مرا تماشا می کردند اما آرمان جلوی خودش را نگرفته بود و قهقهه میزد سپیده نیز لبانش را گاز می گرفت تا نخندد و اما مادرم از حرص نگاهش مشخص بود که در تفکر این است که مرا به روشی به قتل برساند .مطمئن بودم با خود می گفت : شرفمونو بردی بزار اینا برن . ببین چیکارت میکنم. بی هیچ سلام و کلامی نگاهشان میکردم به گمانم از شرم لال گشته بودم که خاله سهره گفت : سلام دخترم خوبی ؟ سپیده سریع در صدد برآمد که ابرو ریزی مرا جمع کند و این کلمات در مخم تاب می خوردند : من یک فاجعه واقعی هستم سپیده به سمتم آمد و ساک را از روی زمین برداشت و به دلربایی گفت : ببخشید مامان جون یاسی خیلی خستست از صبح تا الان پشت سرهم کار کرده به خاطر همین متوجه شما نشد رو به من کرد و چشم و ابرو آمد دید که بخاری از من بلند نمی شود اینبار زیر لب غرید : یه چیزی بگو دیگه با این کار تو عروسی نکرده سه طلاقم می کنن. تا اسم طلاق را شنیدم سریع به خود آمده و بدو بدو به سمتشان رفتم : سلام خاله سهره جون آقا محمد تروخدا ببخشید نمی دونستم اینجایید .

دست خاله سهره را که بلند شده بود فشردم و گونه تپلش را محکم بوسیدم. خنده اش گرفت و گفت : وای دخترم آخه چقد ملوسی تو زنده باشی خاله سهره را به اندازه خاله تنی خود دوست داشتم و در این شش ماه چنان با او صمیمی شده بودم که حسادت سپیده را نیز برانگیخته بود. خشنود از اینکه گندم را تا حدی درست کردم همان احوال پرسی ها را با آقا محمد تکرار کردم عقب رفتم و به آرمان که آن طرف ایستاد بود آرام گفتم : آرمان جان شما خوبی ؟ با لبخندی که هنوز به لبش باقی بود گفت : ممنونم خواهر زنجان به خوبی شما از لحنش مشخص بود که هنوز به شدت از رفتارم خنده اش می گرفت. با شرمندگی گفتم ببخشید شما بفرمایید من برم لباس عوض کنم و بیام با سرعت میگ میگ پا به فرار گذاشتم و از سالن دور شدم تند تند از پله ها بالا رفته و لباسی سر دستی به تن زدم و با همان سرعت پایین آمدم دست روی دلم گذاشتم آخ خدا گشنمه رویم هم نمیشد زمانی که مهمان داریم غذا به حلقومم بریزم خاک بر سرت یاس غذا هم بر سرت بخورد شانس آوردم که در مقابل خانواده فروزنده با این مهربانی سوتی دادم اگر آن دو فتنه بودند آنچنان تخریبم می کردند که تا چند وقت خیال غذا خوردن هم نمی کردم ناگهان ایستادم چیزی به یادم آمد که باعث شد از عمق وجودم شاد شوم.

وای خدایا شکرت شانس آوردم که فروزنده کوچک با آنها نیامده بود. اصلا مگر بیکار بود؟ اگر مقابل او چنین گندی میزدم باید خود را می کشتم دگر به سمت سرویس بهداشتی نزدیک سالن رفتم مطمئنا با سر و وضع عرق کرده ام وضع خوبی نداشتم بهتر بود آبی به سر و صورتم می زدم تندتند راه رفتم و در سرویس باز بود. قدم هایم را تند تر کردم اما لحظه ای سرم پایین رفت و ناگهان محکم به کسی برخورد کردم این چه تن سنگی بود دگر ؟ تعادلم را از دست داده و در شرف افتادن بودم که دست بزرگی دور مچم حلقه شد و مرا محکم به سمت جلو کشید. چشمانم ناخودآگاه بسته شده بودند. احتمالا پدرم بود او را در سالن ندیده بودم در همان حالت سر بالا آورده و چشمانم را باز کردم بوم با دو یاقوت کهربایی مواجه شدم اما اینبار چنان نزدیک بودند که هرم نفسهای داغ و سوزانش را بر گونه ام احساس میکردم خدای من… خدای من… کمک نفس هایم سنگین شده بود و تنها مسخ شده افسون چشمانش را تماشا میکردم اما او با نگاهی عجیب به چشمانم خیره شده بود. مچ دستم هنوز در اسارت انگشتانش بود ندای قلبم سر به فلک کشیده بود. پس.. او هم آمده بود ؟

پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید

شماره پشتیبانی : 09170366695

دانلود رمان جان من است خنده شیرین تو از معصومه طاهری

  • اشتراک گذاری
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 424 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!