رمان همتا از مریم السادات نیکنام

(3 بررسی مشتری)

رایگان

توضیحات

دانلود رمان همتا از مریم السادات نیکنام با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

همتا دختری که در یک خانواده ی سنتی تربیت شده، از نوجوانی علاقه ی زیادی به پسر عموش داشته و حالا این علاقه شکلی دو طرفه و جدی گرفته… ولی بنا به دلایل و مشکلات خانوادگی همتا مجبوره دست رد به سینه ی پسر عموش بزنه… و این وسط اتفاق عجیبی میافته که پسر عموش براش شرط میزاره و ازش میخواد…

خلاصه رمان همتا

وارد بازار طلا فروشا شدیم… مامان همیشه یا من با خودش میاورد یا با بیتا میومد… شلوغی بازار کلافه اش می کرد و ازون جایی که اعصابش ضعیف بود طاقتش کم میشد و بهم می ریخت… دستشو گرفتم تا احساس امنیت کنه و تا مغازه ی بابا دووم بیاره… به مغازه که می رسیدیم بحران پشت سر گذاشته بودیم و بابا با یه استکان چای تازه دم ازش استقبال می کرد و دوباره ریکاوری میشد… مغازه ی بابا درست وسط بازار بود و باید تمام مدت حواسم می بود که مامان سردرگم نشه… برای همین هرچند لحظه یه بار دستش فشار می دادم که به خودش بیاد و خلقش تنگ نشه… هراز گاهی هم سمت

ویترین یکی از مغازه ها می رفتم و یه ست خوشگل یا یه مدال چشم گیر نشونش می دادم تا حواسش پرت بشه… هرچند که بی اهمیت از کنار همه شون می گذشت و می گفت… بابات از این قشنگترشو داره… شوهر دوست بود دیگه… جون به جونش میکردی یه تار موی بابا رو با دنیا عوض نمی کرد… جلوی در مغازه امیر و بابا به استقبالمون اومدن… از برخورد مامان و بابا مشخص بود که همون دیشب باهم کنار اومدن و از دلخوری و کدورت خبری نیست… بابا خوشرو هردومون سمت داخل هدایت کرد… نگاهم روی امیر نشست… ته دلم ضعف رفت برای قد و بالای رشید و صورت مردانه جذابش…

خدایی تک بود… لبخند معنا داری زدم و سلام کردم…. درجوابم لبخندی زد و قبل از من به مامان سلام کرد ــ سلام حاج خانم… خوش اومدین. مامان روی صندلی روبه روی ویترین جا گرفت و خونسرد جوابش داد.براش چشمک زدم و با یه نقشه ی از قبل طراحی شده رفتم مقابل ویترین و طوری وانمود کردم که دارم طلاهای زیر شیشه رو نگاه میکنم… دراین فاصله امیرهم رفت پشت ویترین شیشه ای داخل مغازه ایستاد… طوری که مامان نفهمه پرسیدم:ــ خوبی؟ لبهای خوش فرم مردانه اش کش آمد… نگاهش با احتیاط بین مامان و من رفت و برگشتی کرد و گفت: ـــ ممنون… تو چطوری؟ باز هم چشمکم تکرار شد…

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
همتا دختری که در یک خانواده ی سنتی تربیت شده، از نوجوانی علاقه ی زیادی به پسر عموش داشته و حالا این علاقه شکلی دو طرفه و جدی گرفته... ولی بنا به دلایل و مشکلات خانوادگی همتا مجبوره دست رد به سینه ی پسر عموش بزنه… و این وسط اتفاق عجیبی میافته که پسر عموش براش شرط میزاره و ازش میخواد…
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: رمان همتا
  • ژانر: عاشقانه
  • ملیت: ایرانی
  • نویسنده: مریم السادات نیکنام
  • ویراستار: به بوک
  • زبان: فارسی
  • تعداد صفحات: 449
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 3,382 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!