رمان نیازم به تو (جلد دوم) از مریم

(3 بررسی مشتری)

رایگان

توضیحات

دانلود رمان نیازم به تو (جلد دوم) از مریم با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

پارسا قبل ازخداحافظی با عزیز و آقاجون جریان مهمونی شبو گفت و یادآوری کرد که شامو خودش سفارش میده که کسی توی زحمت نیفته. بالاخره عزیز با کلی اصرار قبول کرد. از خوشحالی روی پا بند نبودم و خوشحالیم به عزیز و آقاجونم سرایت کرده بود…

خلاصه رمان نیازم به تو

تا موقع شام حرف خاصی زده نشد. بعد از صرف شام همه بسیج شدن وظرف ها رو جمع کردن البته نذاشتن من ازجام تکون بخورم، پدرهم یکسره خواسش به ساغر بود و تا می خواست از جاش بلند بشه قوری می گفت: ساغر تو بشین نمی خواد از جات تکون بخوری و پویا هم ساغرو نشوند و خودش بجای او بلند شد. با اینکارش همه به خنده افتادن آخه پویا اهل این کارها نبود. فرید هم به تقلید از پویا به پا خواست. بساط میوه که چیده شد آقاجون بعد از اینکه همه روبه سکوت دعوت می کرد گفت: از هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است. بهتره تکلیف این بچه ها رو روشن کنیم کافیه هرچی حرف زدید…

همه سکوت کردن که ادامه داد: هم پسر برای خوتونه و هم دختر. این بچه ها در کنار هم بودن غیر از این سال هایی که پارسا ایران نبود… پویا پرید وسط حرف آقاجونو گفت: که البته آقا پارسا از اون سرد نیا تقریبا ” یک روز درمیون زنگ میزد و آمار پروا رو از من می گرفت. با این حرف همه به پارسا نگاه کردن و خندیدن، فقط من بودم که هاج و واج بهش زل زده بودم و عکس العمل نشون نمی دادم، پارسا کنار سیروس و درست روبروی من نشسته بود و با لبخند بهم نگاه می کرد، احساس فوق العاده ای داشتم . پس از اولم منو دوست داشته؟ بالاخره حرف ها با شوخی وخنده و صمیمانه زده شد نه کسی چونه زد

نه کسی سنگ انداخت ونه کسی بدخلقی کرد. پدر و مادرها با تمام وجود راضی بودن، عمه با محبت و بغض نگام می کرد و آروم سرشو تکون می داد‌. از دوری رامبد خیلی ناراحت بود. مهریه م 110 سکه به نیت آقاامیرالمونین تعیین شد. فقط مونده بود موعد تاریخ عروسی، هرکی به چیزی می گفت… عمو رو به پارسا کرد و گفت: پارسا جان خودت روز بخصوصی رو در نظر نداری؟ پارسا داشت تکه ای سبب به دهان می داشت که یکدفعه گفت هفته دیگه! با شنیدن این حرف همه زدن زیرخنده، فرزاد نامزد درسا گفت: دکترجون بازم دم ما گرم هشت نه ماهی میشه نامزدم صدام در نیومده تو نیومده گازشو گرفتی…

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
پارسا قبل ازخداحافظی با عزیز و آقاجون جریان مهمونی شبو گفت و یادآوری کرد که شامو خودش سفارش میده که کسی توی زحمت نیفته. بالاخره عزیز با کلی اصرار قبول کرد. از خوشحالی روی پا بند نبودم و خوشحالیم به عزیز و آقاجونم سرایت کرده بود...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: رمان نی
  • ژانر: عاشقانه، بزرگسال
  • ملیت: ایرانی
  • نویسنده: مریم
  • ویراستار: به بوک
  • زبان: فارسی
  • تعداد صفحات: 158
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 842 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!