توضیحات

رمان فردا زنده میشوم
دانلود رمان دست هایم حافظه دارند اثر نرگس نجمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
وارد باغ بزرگ که بشید دختری رو می بینید که با موهای گندمی و چشم های یشمی روی درخت نشسته.
خورشید دختری از جنس سادگی، پای حرف هاش بشینید برای شما میگه که پا به زندگی بهمن می ذاره.
بهمن هم با هزار و یک دلیل که عشق به خورشید هیچ جایی در آن نداره با او ازدواج می کنه.
اما خورشید هیچ نصیبی از زندگی نداره جز رانده شدن و میره، همراهش برید تا خودش رو بسازه، تبدیل بشه به کسی که روزی بتونه برگرده، روزی که بتونه در مقابل تمام ظلم های اولین مرد زندگیش بایسته و حقش رو بگیره…
خلاصه رمان فردا زنده میشوم
ساعت از سه نیمه شب گذشته بود، بلیطم برای ساعت پنج صبح بود و من هنوز توان خارج شدن از اتاقی که سال هاست در آن زندانی بودم را نداشتم.
ولی باید می رفتم، باید خودم را نجات می دادم.
آهسته به طرف کمد رفتم و وسایلم که دو روز بود آماده بود را برداشتم.
حتی جرات نداشتم چراغ را روشن کنم.
وسایلم را روی تخت گذاشتم و چادرم را روی سرم انداختم.
قلبم مانند کبوتری که خودش را به درو دیوار قفس بکوبد، به دیوار سینه ام کوبیده میشد.
با کمترین صدا در را باز کردم و سرم را بیرون بردم.
همه جا در تاریکی محض فرو رفته بود.
دستی روی شانه ام نشست. هنوز جیغ نزده بودم که دست سمیه دهانم را گرفت.
- هیس، منم خانم.
دستم را روی قلبم گذاشتم و با دست دیگرم دستش را پس زدم.
با ابروهای گره خورده نگاهش کردم. حتی جرات…