رمان دیو و دلبر از MH Novel

۴۰,۰۰۰ تومان

توضیحات

دانلود رمان دیو و دلبر از MH Novel با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

تیدا یه دختر بچه روستاییه که تو سن ۱۵سالگی با خان روستا ازدواج میکنه. در این بین بهروز برادر شوهر تیدا برای عروسی اونها میاد و وقتی تیدا رو میبینه عاشقش میشه و از اون به بعد سعی میکنه خودشو به تیدا نزدیک کنه و باید دید تیدا کدومو انتخاب میکنه…

خلاصه رمان دیو و دلبر

طول راه، با بابا راجب دخترم صحبت کردیم. من از ذوقم بخاطرش گفتم و بابا هم از ذوقش، وقتی من به دنیا اومدم می گفت. میگفت اون موقع تپل بودم و سفید، و هر کسی رو که میدیدم میرفتم بغلش. اونقدر با همه جور بودم که حد نداشت. ناراحت بودم از اینکه دخترم دایی، یا خاله نداره. یه دونه عمو داره، که عموش قطعا حتی چشم دیدنشم نداره. پس رو نبودنش، باید بیشتر از بودنش حساب کنیم. عمه هم که.. اگه بهناز پیدا شه شاید دخترم صاحب یه عمه مهربون شه. شایدم اصلا بهنازی وجود نداشته باشه. و در اون صورت خیلی بد میشه. نه دایی.. نه خاله.. نه عمه.. نه عمو ! چقدر تلخ! بعد از اینکه حسابی مامان و بابا منو چلوندن، نشستیم سر سفره تا غذای خوشمزه ی مامان جونم رو نوش جون کنیم.

خدایی با اینکه خدمتکارای خونه اکثر غذا هارو فوق العاده درست میکنن اما باز من دستپخت مامانمو ترجیح میدم! با ولع قاشق پر برنج و فسنجون رو تو دهنم گذاشتم و مزه شو با کل وجودم احساس کردم. طعم ترشش منو یاد بچگیام مینداخت. با دهن پر زمزمه کردم: وای مامانی.. عالیه. لبخند زد. باباهم حرفمو تایید کرد. وسط خوردن یاد بهواد افتادم که از صبح خبرشو ندارم. تصمیم گرفتم بعد ناهار حتما بهش زنگ بزنم. البته اون باید بزنه. نگاهمو از موهای حنایی رنگش گرفتم و گفتم: – هیچی، خصوصیه. جفتشون خندیدن. کمی خجالت کشیدم اما به بقیه غذا خوردنم ادامه دادم. در نهایت بعد خوردن دومین بشقاب، یه لیوان بزرگ نوشابه خوردم تا بشوره ببره پایین.

بیچاره مامان و بابام بخاطر اومدن من به زحمت افتادن. بابا هم که هر بار میام کلی میوه و شیرینی و پاستیل و شکلات میخره. با شکم پر نشستم رو مبل کنار بابا. طبق معمول زد شبکه فوتبال. با حرص زانوهامو بغل کردم و گفتم: بابا خان به .من توجه کن یکم غش غش خندید و دست انداخت دورم بغلم کرد. با وجود مادر شدنتم هنوز همون تیدای کوچولوی خودمی لب و لوچم آویزون شد. من کوچولو نیستم. روی موهامو نوازش کرد و بوسید. – هستی. از شوهرت چه خبر؟ سرمو خاروندم. – نمیدونم.. خبرشو ندارم. مامان از آشپزخونه با سینی چای و جعبه شیرینی نچ نچ کنان بیرون اومد. به به! خبر شوهرتو نداری؟ ما اون موقع ها یه ساعت از شوهرمون غافل می موندیم فکر میکردیم الانه که سرمون هوو بیاره و نفهمیم! چه دلی داری تو دختر.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب

تیدا یه دختر بچه روستاییه که تو سن ۱۵سالگی با خان روستا ازدواج میکنه. در این بین بهروز برادر شوهر تیدا برای عروسی اونها میاد و وقتی تیدا رو میبینه عاشقش میشه و از اون به بعد سعی میکنه خودشو به تیدا نزدیک کنه و باید دید تیدا کدومو انتخاب میکنه...

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: دیو و دلبر
  • ژانر: عاشقانه، اربابی، بزرگسال
  • ملیت: ایرانی
  • نویسنده: MH Novel
  • تعداد صفحات: 976
  • حجم: 15.5 مگابایت
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 305 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!