دانلود pdf رمان خورشید سیاه از معصوم ترکان با لینک مستقیم

(3 بررسی مشتری)

۲۲,۶۰۰ تومان

دختری که مجبور به کار در یک سازمان ترور و جاسوسی در سانفرانسیسکو میشه… دختری از جنس هِـروئین! گُمشدگانی در دِل سختی های زندگی! خانواده ای از هم پاشیده! اعتیاد، مرگ!اسیران مجبور به خدمت در یک سازمان جاسوسی دُختری که مادر نَشُد و در اوج سختی مادَری کَرد! زَنی از دیار اِنتقام! مَردی که اسطوره بود! و در آخر مَردی که آرام بود! چه می شود پایان این جنگ نا برابر زندگی؟

توضیحات

دانلود رمان خورشید سیاه از معصوم ترکان با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

دختری که مجبور به کار در یک سازمان ترور و جاسوسی در سانفرانسیسکو میشه… دختری از جنس هِـروئین! گُمشدگانی در دِل سختی های زندگی! خانواده ای از هم پاشیده! اعتیاد، مرگ!اسیران مجبور به خدمت در یک سازمان جاسوسی دُختری که مادر نَشُد و در اوج سختی مادَری کَرد! زَنی از دیار اِنتقام! مَردی که اسطوره بود! و در آخر مَردی که آرام بود! چه می شود پایان این جنگ نا برابر زندگی؟

خلاصه رمان خورشید سیاه

طبق معمول بعد از بردن مواد به محله چینی ها در حالی که به سوفیا و اتفاقات اخیری که برایم افتاده بود، فکر می کردم به سوی خانه روانه شدم. در راه برگشت به خانه به اتفاقات دو روز گذشته فکر کردم… بعد از آن روزی که با سوفیا بیرون رفتیم،او برای یک دوره آموزشی دوازده روزه،از سانفرانسیسکو خارج شد، چون او هنوز دانشجوی پرستاری بود. با اینکه یک روز از رفتنش می گذشت، دلتنگش بودم. شاید به این دلیل سوفیا برایم خیلی عزیز بود که او نیز مانند نرجس خواهرم

بیست و یک سال سن داشت و دو سال از من کوچک تر بود.با یاد آوری نرجس که سال ها بود او را ندیده بودم، بغض کردم و تا خانه گریستم. اشک هایم را پاک کردم، در تاریکی کوچه کلیدم را در آوردم و بعد از باز کردن در، وارد خانه شدم. خبری از مایکل نبود، نفس عمیقی کشیدم و خود را روی مبل رها کردم. با صدایی که از سوی آشپزخانه آمد، شوکه شدم! از جا برخاستم و با صدایی بلند گفتم: کسی اونجاست؟ -نترس جنی، منم. قهوه میخوری برات بیارم؟ با شنیدن صدای مایکل نفس

عمیقی کشیدم و باز خود را روی مبل رها کردم. -آره، برای من هم قهوه بیار. چندین دقیقه سپری شد و مایکل با دوفنجان قهوه از آشپزخانه بیرون آمد.فنجان قهوه را برداشتم و جرعه ای نوشیدم. مایکل روبه رویم نشست و ابرویی بالا انداخت. -امروز چطور بود؟ پوزخندی زدم. – از اونی بپرس که فرستاده بودی دنبالم. خندید. – مطمئن باش از مرتبه بعد که بسته ببری کسی دنبالت نمیاد! پوزخندی زدم. -اون وقت این همه سخاوت تو از کجا اومده که حاضر میشی بسته چندین دلاریت رو بدون هیچ تضمین به من بسپاری!

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
دختری که مجبور به کار در یک سازمان ترور و جاسوسی در سانفرانسیسکو میشه... دختری از جنس هِـروئین! گُمشدگانی در دِل سختی های زندگی! خانواده ای از هم پاشیده! اعتیاد، مرگ!اسیران مجبور به خدمت در یک سازمان جاسوسی دُختری که مادر نَشُد و در اوج سختی مادَری کَرد! زَنی از دیار اِنتقام!مَردی که اسطوره بود! و در آخر مَردی که آرام بود! چه می شود پایان این جنگ نا برابر زندگی؟
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: خورشید سیاه
  • ژانر: عاشقانه
  • ملیت: ایرانی
  • نویسنده: معصوم ترکان
  • ویراستار: به بوک
  • زبان: فارسی
  • تعداد صفحات: 303
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 7,929 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!