رمان جنوب از شمال از بهاره حسنی

(3 بررسی مشتری)

رایگان

توضیحات

دانلود رمان جنوب از شمال از بهاره حسنی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

فرقی ندارد که در کجای زمین باشیم،شمال یا جنوب، تو از شمال می آیی و به جنوب می رسی، به جنوب پر از نور و گرما، زمانی که پرندگان به طرف جنوب کوچ کردند، چشم انتظارت خواهم ماند… این کتاب از زبان دختر داستان، یاسمین روایت میشه… با خوندن این کتاب ناگفته ها یی دیگر براتون تداعی خواهد شد، قلم زیبا و پرکشش… گره‌هایی که باز شدنش یک شوک بزرگ در داستان ایجاد می‌کند… دنیای رنگی رنگی، النگوهای دلبر و چتری‌های یاسمین قراره کلی دلتونو ببره…

خلاصه رمان جنوب از شمال

کتاب را بستم و کنار گذاشتم. مکبث باب میل من نبود. باید به همان رومئو و ژولیت برمی گشتم. کسی خندید. صدای خنده ی شاد مامان شمسی بود که با صدای خنده شیهه مانند توران خانوم، مخلوط شده و به سختی قابل تشخیص بود. دوباره یک خنده ی بلند دیگر… کمی گوشهایم را تیز کردم. احتمالا هاسمیک بود. مامان
شمسی چیزهایی راجع به پل و راه و سفر می گفت. دوباره بساط فال و فالگیری شان به راه افتاده بود. برخاستم و کتاب را روی تخت انداختم و از اتاق بیرون رفتم.

آدیک هم به جمعشان اضافه شده بود. با دیدن من با خنده گفت که بیایم و یک قهوه بخورم، تا فالم را بگیرد. سرم را تکان دادم و لبخند زنان به اشپزخانه رفتم. از همان جا صدای مامان شمسی آمد که: “اخلاق نحسش عین مامانشه…” بلند بلند خندیدم. به طوریکه آدیک و توران خانم هم به خنده افتادند. قهوه ایی ریختم و به هال برگشتم و روبه رویشان نشستم. نمی دانم اگر این فال و ورق بازی کردن های دوره ای انها نبود، مامان شمسی چطور می خواست وقت اش را بگذراند.

آدیک دوباره نگاهم کرد و با خنده نخودی بامزه ایی گفت مطمئن هستم که نمی خواهم فالم را ببیند؟ سرم را به نشانه نفی تکان دادم و چهار زانو روی کاناپه چنبره زدم و با علاقه به حرفهای خاله زنکی انها گوش دادم. نیم ساعت بعد با زنگ سارا از جا پریدم. یاداوری کرد که عجله کنم تا به مصاحبه ام دیر نرسم. فنجان را همان جا روی میز گذاشتم و به طرف اتاق دویدم. باید حتما قرارها و کارهایم را جایی یادداشت می کردم. تازگیها به طور گیج کننده ایی کم حواس شده بودم و نزدیک بود مصاحبه ایی را که آن همه برایش برنامه ریزی کرده بودم، از دست بدهم…

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
فرقی ندارد که در کجای زمین باشیم،شمال یا جنوب، تو از شمال می آیی و به جنوب می رسی، به جنوب پر از نور و گرما، زمانی که پرندگان به طرف جنوب کوچ کردند، چشم انتظارت خواهم ماند… این کتاب از زبان دختر داستان، یاسمین روایت میشه... با خوندن این کتاب ناگفته ها یی دیگر براتون تداعی خواهد شد، قلم زیبا و پرکشش... گره‌هایی که باز شدنش یک شوک بزرگ در داستان ایجاد می‌کند... دنیای رنگی رنگی، النگوهای دلبر و چتری‌های یاسمین قراره کلی دلتونو ببره...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: رمان جنوب
  • ژانر: #عاشقانه
  • ملیت: ایرانی
  • نویسنده: بهاره حسنی
  • ویراستار: به بوک
  • زبان: فارسی
  • تعداد صفحات: 500
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 529 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!