رمان انگور نارس از پگاه مرادی

(3 بررسی مشتری)

تماس بگیرید

توضیحات

دانلود رمان انگور نارس از پگاه مرادی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

مهراز دختریه که با عماد برادرزاده اش و زن برادرش زندگی میکنه، زن برادرش توانایی حرکت کردنش رو بعد از تصادفی که منجر به مرگ همسرش شده از دست داده، مهراز نون آور خانوادست. با دوستی عماد با آرمان، پسره پولداره مدرسه، زندگی این خانواده زیر و رو میشه…

خلاصه رمان انگور نارس

عماد با آن هیکل گوشتی اش از آشپزخانه تا سالن پذیرایی در رفت و آمد بود. مریم سلام و تشهد را زیر لب خواند و شروع به نجوای ذکر کرد. سعی می کردند به چشم های هم نگاه نکنند. مهراز زمزمه کرد: قبول باشه. مریم خواهرانه نگاهش کرد: قبول حق. مهراز مهر را بوسید منو که دعا می کنی؟ مریم چشمک زد: هر روز هر شب. عماد از آشپزخانه با صدای بلندی گفت عمه؟ نمیاین؟ مهراز به مریم نگریست دوست داری بریم تو سالن شام بخوریم یا اینجا؟ مریم نالان با خودش حرف زد: آخه سخته منو ببرید تو پذیرایی. مهراز آه عمیق کشید و لبخند زد: مسئله ای نیست. میگم عماد سفره رو پهن کنه

تو اتاقت. مریم بغضش را قورت داد: باشه. مهراز خم شد و پیشانی نرمش را بوسید. مانند خواهر نداشته اش دوستش داشت و خاطرش برایش عزیز بود. از جایش بلند شد تا به کمک عماد سفره را در اتاق مریم پهن کنند که مریم خطابش کرد: مهراز؟ آرام برگشت. آخر می دانی جور خاصی صدایش می کرد سبک بال می شد. -جانم؟ مریم به سختی گفت: ناراحتی؟ مهراز سرخوش خندید. چقدر سخت بود خنده ی تلخ تر از گریه اش. -خدایا باز خل شدی؟ ناراحتی واسه چی آخه؟ مریم اشک از گوشه ی چشمش چکید می دانست دل مهرازش قده یک گنجشک نازک است. مگر می توانست ناراحت نباشد؟

-من می دونم چقدر با دیدن ماهان داشتی پر و بال می گرفتی واسه پرواز. اشک آمد تا همه وجودش را به آتش بکشد اما شکستن مقابل مریم از توانش خارج بود! آن هم برای چندمین بار در امشب. سرش را خم کرد: نبینم با این افکار خودت رو اذیت کنی مریم جونم؟ قسمت منم ماهان نبود. می تونم با قسمت بجنگم؟ مریم آب دماغش را بالا کشید. چقدر حرف های مهراز دلش را پر پر می کرد مرتعش گفت: عباس همیشه می گفت این ما هستیم که قسمتو می سازیم. لب هایش را تر کرد. عباس همیشه راست می گفت و نمی توانست حاشا کند! چند لحظه به هم نگاه کردند. پر حرف! پر معنی زمزمه کرد…

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
مهراز دختریه که با عماد برادرزاده اش و زن برادرش زندگی میکنه، زن برادرش توانایی حرکت کردنش رو بعد از تصادفی که منجر به مرگ همسرش شده از دست داده، مهراز نون آور خانوادست. با دوستی عماد با آرمان، پسره پولداره مدرسه، زندگی این خانواده زیر و رو میشه…
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: رمان انگور نارس
  • ژانر: عاشقانه
  • ملیت: ایرانی
  • نویسنده: پگاه مرادی
  • ویراستار: به بوک
  • زبان: فارسی
  • تعداد صفحات: 1836
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 1,646 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!