رمان مافیا از mahshid1374_sahar.ta

(3 بررسی مشتری)

رایگان

توضیحات

دانلود رمان مافیا از mahshid1374_sahar.ta با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

اینجا زمین است… گرد است… تویی که مرا دور زدی! فردا به خودم خواهی رسید… حال و روزت دیدنیست… مرا می شناسی؟ من وحشت تو هستم! گول چهره ی فریبنده ام را نخور من گرگی هستم در لباس میش… از من بترس! زیرا من عذاب آورترین درد تو هستم! حالا آمده ام تا تومرد دریا را اسیر خود کنم… از من بترس… بترس… بترس از روزی که دلت اسیر من شد… من دختر مافیام… من وحشت دنیا هستم…

خلاصه رمان مافیا

ارشان؛ رسیدیم به سینما 5 بعدی که وسط شهر بود… ایدا مثل بچها ذوق داشت اما سوگند اروم بود بلیط خریدم و رفتیم تو قسمتی که فیلم پخش میشد ایدا سمت چپم نشست و سوگند سمت راستم… فیلم شروع شد عینک های مخصوص رو روی چشمامون زدیم فیلم راجب یه خلبان بود که هواپیماش تو جنگل دورافتاده خراب شد و ترکید حالا دنبال راه فرار می گشت… بی حوصله به فیلم نگاه کردم به یه صحنه رسید که ببره افتاد دنبالش و می خواست روش بپره که یهو سوگند دستمو سفت چسبید.

انگار برق220 بهم وصل کردن ایدا تو این دنیا نبود سیخ نشستم سرجام بعد از اینکه ببره رفت دستمو ول کرد یه چیزی ته قلبم ریخت چرا اینجوری کرد؟؟… امروز ارشان رفت بندرعباسو برگشت… اون روز که تو سینما دستشو گرفتم عمدی نبود چون واقعا ترسیدم… اما وقتی زیرچشمی نگاش کردم دیدم سیخ نشسته و 2 تا چشمش مثل بشقاب شده لبخندی کج و کوله ای رو لبم نشست… هه حتما فکر کرده من خوشم ازش میاد… کسی خونه نبود به جز نرجس که خواب بود… ایدا رفته بود دانشگاه ارشان هم مثل همیشه بندرعباس…

گوشیم زنگ خورد باتعجب به صفحه گوشی خیره شدم مهدیس بود. الو..؟ صدای هق هق مهدیس به گوشم رسید. مهدیس مهدیس؟ بازم سکوت کرد و صدای گریه اش پشت خط میومد. -مهدیس تو رو خدا جواب بده دارم میمیرم از نگرانی… مهدیسسس… -سوگند حالم خیلی بده خیلی بد….. -چی شده -باید بیام پیشت…. -من..من ابادانم… با صدای جیغ مانندی گفت- ابادان؟ -اره.. -سوگند اگه نبینمت به خدا میمیرم… -پس طنین کجاست؟ -اون نامزد کرد رفت کانادا… -چی؟ -سوگند…. -پوففففف بعدا بهت میگم چی کار کن…

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب

اینجا زمین است… گرد است… تویی که مرا دور زدی! فردا به خودم خواهی رسید… حال و روزت دیدنیست… مرا می شناسی؟ من وحشت تو هستم! گول چهره ی فریبنده ام را نخور من گرگی هستم در لباس میش… از من بترس! زیرا من عذاب آورترین درد تو هستم! حالا آمده ام تا تومرد دریا را اسیر خود کنم… از من بترس… بترس… بترس از روزی که دلت اسیر من شد… من دختر مافیام… من وحشت دنیا هستم…

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: رمان مافیا
  • ژانر: #عاشقانه #هیجانی #پلیسی #معمایی
  • ملیت: ایرانی
  • نویسنده: mahshid1374_sahar.ta
  • ویراستار: به بوک
  • زبان: فارسی
  • تعداد صفحات: 119
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 593 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!