رمان دشمن جون از فاطمه حمیدی

(3 بررسی مشتری)

رایگان

توضیحات

دانلود رمان دشمن جون از فاطمه حمیدی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

دست هام عرق کرده و هر بار برای پاک کردنش دامنم رو تو مشت مچاله می‌کنم. دهنم خشک شده و حس می‌کنم یک قلوه سنگ توی گلوم انداختن. مغزم فرمان می‌ده در رو بزنم ولی قلبم با این کار راضی نیست. نمی‌دونم تا کی باید جنگ بین احساسات متضادم رو تحمل کنم. آخرش که چی؟ باید این کار رو می‌کردم…

خلاصه رمان دشمن جون

وقتی چشم باز می کنم روی تختی هستم که مال من نیست. سرم بدجوری درد می‌کنه و حس می‌کنم یک وزنه صد کیلویی روی قلبمه، حالت تهوع شدیری هم دارم. از جا بلند می‌شم، طول می‌کشه تا همه چیز رو به خاطر بیارم. من توی اتاق مهدیار بودم، بعد سبحان اومد و… وای وای کم کم داره همه چیز یادم میاد‌، اون عوضی ها من رو دزدیده بودن؟ نکنه مهدیار قاچاقچی یا خلافکاره؟ چرا باید خودش رو جای یک بیمار بزنه و بیاد خونه باغ؟ در اتاق باز میشه و مهدیار و سبحان میان داخل.

-شما ها به چه جرعتی منو آوردید اینجا؟ ببینم خدا و پیعمبر سرتون نمیشه؟ انسانیت ندارید چرا منو دزدید؟ حتما یک نقشه‌ای دارید که لو رفتید! جلوی مهدیار میرم و زل می‌زنم توی چشم های فراریش: چیه جرعت نداری نگاهم کنی؟ خیلی دو رویی مهدیار، جلوی ما ادعای خدا و پیغمبرت میشد و از پشت داشتی برای حاجی که انقدر دوستت داره نقش بازی می کردی؟ چرا؟ بخاطر گنجه لابد؟ حتما توی خونه باغ گنج پیدا کردید که نقش بازی می‌کنید. مهدیار و سبحان نگاهی معنادار بهم می کنند.

-طناز بشین باید با هم حرف بزنیم. – من با… مهدیار این با می‌پره وسط حرفم و با لحنی جدی و محکم میگه: حوصله‌ی یکی به دو ندارم، بشین و گوش بده. سبحان خودش روی صندلی چرمی وسط اتاق می‌نشینه: ببین دختر خوب من و مهدیار برای یک ماموریت مهم اومدیم تو خونه باغ، و تو وسط ماموریت ما یک گاف بزرگی‌. اگه همکاری کنی و دهنت رو بسته نگه داری، می‌تونی به زندگی عادیت برسی ولی اگه بخوای دهن لقی کنی، من و مهدیار مجبوریم ببرمیت یه جای امن که خوب توی این شرایط کار برای هر دوی ما سخت تر میشه…

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
دست هام عرق کرده و هر بار برای پاک کردنش دامنم رو تو مشت مچاله می‌کنم. دهنم خشک شده و حس می‌کنم یک قلوه سنگ توی گلوم انداختن. مغزم فرمان می‌ده در رو بزنم ولی قلبم با این کار راضی نیست. نمی‌دونم تا کی باید جنگ بین احساسات متضادم رو تحمل کنم. آخرش که چی؟ باید این کار رو می‌کردم...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: رمان دشمن جون
  • ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
  • ملیت: ایرانی
  • نویسنده: فاطمه حمیدی
  • ویراستار: به بوک
  • زبان: فارسی
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 1,353 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!