رمان به سبک من از مریم میرمظفری

(3 بررسی مشتری)

۲۵,۹۰۰ تومان

توضیحات

دانلود رمان به سبک من از مریم میرمظفری با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

عالیه اعتباری دختری معمولی از یک خانواده معمولی بود… تا اینکه مدرسه‌ش عوض میشه و زنجیره‌ی زندگیش با پاره شدن زنجیر یک دوچرخه، از نظم خارج میشه… دوچرخه‌ای که برای علیرضا امجد بود! عشقِ عالیه چهارده ساله و علیرضای بیست ساله رو، بزرگسالی به نفرت تبدیل میکنه؛ وقتی که پای علیرضا رو سمت خطا و خیانت می‌کشونه و دل عالیه رو می‌رنجونه… حالا عالیه بیست و پنج سالشه، تمام گذشته و حتی درسش رو نیمه‌کاره رها کرده و عالیه جدید و جسوری شده، با دیواری که دور دلش کشیده!

خلاصه رمان به سبک من

کمربند مانتومو بستم و دسته ی روسری رو ازش درآوردم و تندی کتونیمو پا کردم… دوباره خواب مونده بودم، و باید برای مامان نون هم می گرفتم! از پله ها پایین رفتم که در خونه ی آقای امجد باز شد و نادر با فرم مدرسه بیرون اومد… بیخیال تاخیرم ، نیشم باز شد. _سلام تپل خان! سرشو بلند کرد و منوکه بالای پله ها دید، لقمه ای که دستش بود رو قایم کرد. _سلام عالی جون. رفتم پایین ، خم شدم و لپاشو کشیدم که الکی آخ آخ کرد ولی باز با من خندید. _آخر لپای منو میکنی تو ! براش چشم درشت کردم: _ پس چی؟ فکر کردی الکی اومدم همسایه تون شدم؟ غش غش خندید… اصلا نمک خالص بود این بچه !

صدای نسترن از خونه شون بلند شد: _تو هنوز نرفتی نادر؟… ناظمتون زنگ بزنه خونه، من میگم دیشب تا کی بیدار بودیا! به نادر چشمک زدم و صدامو بلند کردم: _زورت به دوست من رسیده ؟ بیا ببینم چی میگی؟ و به ثانیه نکشید که نسترن هم با مانتو و مقنعه وکوله به دست، اومد دم در. _سلام… کجایی تو بابا؟… دیشب هرچی بهت زنگ زدم، جواب ندادی! بند کتونی نادرو میبستم و نسترن هم کفش پامی کرد… _آره، اتفاقا موقع خواب دیدم زنگ زدی ولی متاسفانه انقدر آدم حسابت نمیکنم که پیام بدم، بگم چیکارم داشتی… محکم زد تو سرم ! _خیلی کثافتی… من یه ماه ازت بزرگترما، احترام کجا رفته؟

نادرو هدایت کردم پایین و دست انداختم دور شونه نسترن: _احترام که با شوهرش رفته ماه عسل… زد روی دستم و از شونش بازش کرد: _مسخره … لیاقت نداری که؛ می خواستم برات حلوا بیارم دیشب! از اون دورنگ ها که دوست داری… ولی کوفت بخور دیگه. در کوچه رو پشت سرمون بستیم. _منتظر بودم لو بدی چیکار داشتی که دادی… عصری میام میگیرمش از مامانت! رفت طرف ماشینشون: _حالا کجا بودید دیشب ؟… بیا سوار شو. در عقب رو روی نادر بستم و نشستم جلو. _خونه عمه خانوم بودیم جات خالی…! استارت زد و خندید : _اوه اوه… قشنگ تو مردمک چشمات معلومه که کلی هم غر شنیدی!

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
عالیه اعتباری دختری معمولی از یک خانواده معمولی بود... تا اینکه مدرسه‌ش عوض میشه و زنجیره‌ی زندگیش با پاره شدن زنجیر یک دوچرخه، از نظم خارج میشه... دوچرخه‌ای که برای علیرضا امجد بود! عشقِ عالیه چهارده ساله و علیرضای بیست ساله رو، بزرگسالی به نفرت تبدیل میکنه؛ وقتی که پای علیرضا رو سمت خطا و خیانت می‌کشونه و دل عالیه رو می‌رنجونه... حالا عالیه بیست و پنج سالشه، تمام گذشته و حتی درسش رو نیمه‌کاره رها کرده و عالیه جدید و جسوری شده، با دیواری که دور دلش کشیده!
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: رمان به سبک من
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی
  • ملیت: ایرانی
  • نویسنده: مریم میرمظفری
  • ویراستار: به بوک
  • زبان: فارسی
  • تعداد صفحات: 1798
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 445 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!