توضیحات
دانلود رمان دل از سارا بانو با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
راستین که شب خسته از کار در شرکت به خانه میرفت ناگهان دختری جلوی ماشینش را میگیرد و ازش تقاضای کمک میکند تا از ازدواج اجباری که قرار انجام شود نجاتش دهد …
خلاصه رمان دل
با به صدا دراومدن در از جابلند شدم این دیگه کدوم خریه دستشو گذاشته بود رو زنگو برنمیداشت داد زدم +تویله خودتم بود اینجوری زنگ میزدی!!!!! بابا درو باز کرد و با دیدن فرد روبه روم انگار دنیاروسرم خراب شد. خدای من اون اینجا چیکارمیکرد؟ مگه فلاحی نگفت نمیتونه منو پیداکنه!! نگاه عصبی بهم انداختو هولم داد تو خونه که پرت شدم روزمین _تویله من میارزه به این آشغال دونی. جلواومدو یقمو گرفت _بهت گفته بودم سعی نکنوزرنگ بازی دربیاری یادته! اشک توچشمام جمع شد _برای من موش مردگی درنیار پتیاره میدونم باتو چیکارکنم وباادامه حرفش منو دنبال خودش کشوندو پرتم کرد تو ماشین _حرکت کن ×کجا برم داداش!! _به سمت خونم زبون باز کردم +منو میخوای! ولم کن بادادش لرزیدم _خفه شو از ترس توخودم جمع شدمو دیگه چیزی نگفتم….
نمیدونم چرا حس خوبی نداشتم بعد ۴۰مین که برای من به اندازه ۴۰سال طول کشید به خونش رسیدیم. از ماشین پیاده شد ودرسمت منو واکرد _زودباش پیاده شو ولی من ازترس به صندلی چسبیده بودمونمیتونستم تکون بخورم اینبار بلند دادزد _مگه باتو نیستمممممم وباادامه حرفش بازومو گرفتو دنبال خودش کشید. دوستش به سمتش اومدوگفت ×داداش میخوای چیکارش کنی ولش کن این خودشم قربانی شده _واسم مهم نیست باید تاوان پس بده توهم دخالت نکن دوستش ناچار خداحافظی کردو رفت بارفتن دوستش انگار غم کل دنیارو ریختن تو دلم بازومو دنبال خودش کشید وپرتم کرد تو انباری کمربندشو باز کرد. خیلی ترسیده بودم بریده پرسیدم +می…می..خوای…چی…چیکار…کنی؟ _بهت گفته بودمبخوای باری کنی باهات بازی میکنم گفتم یانهههههه.
و با ادامه حرفش کمربندشو روی تنم فرودآورد که جیغ دردناکم کل انباری رو پرکرد اشک هام روی صورتم میرختنو اون اصلا به گریه هاو التماس های من توجهی نمیکرد و فحش میداد. _دختره هرزه خیال کردی کی هستی اومدی خونه من دزدی جنده خانم خودم میکشمت. نمیدونم چنددقیقه گذشت که خسته شد و کمربندشک پرت کرد اونور ازدرد توخودم جمع شدم که جلواومدو موهامو کشیدومجبورم کرد نگاهش کنم _خوب گوش کن ببین چی میگم ازاین به بعد تو خدمتکار این خونه ای انجام تمام کارهای خونه به عهده توعه اگه بخوای اززیرکارا دربری تنبیهت میکنم فهمیدی!! جوابی ندادم که بلندتردادزد _فهمیدییییییی! سری نکون دادم که خوبه ای گفت و از انباری بیرون رفت بادرد ازجا بلند شدمو دنبالش به راه افتادم….
