رمان سایه‌ مجنون از هانیه محمدیاری

۴۰,۰۰۰ تومان

توضیحات

دانلود رمان سایه‌ مجنون از هانیه محمدیاری با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

ماهک دختر دبیرستانی که عاشق امیرعلی ستوده میشه. مردی که همه رو اسمش قسم می خورن و تا حالا هیچ دختری رو به دل و تختش راه نداده. اما  ماهک با سادگی و ناز ذاتی از خیلی وقت پیش دل امیرعلی رو مال خودش کرده و خودش خبر نداره. دختری که از همه ی مردا و لمس شدن توسطشون می ترسه، حالا رویای آغوش امیرعلی رو داره. وقتی که قراره عاشقانه هاشون و با هم آغاز کنن، برای هم ممنوعه میشن و حالا نوبت ماهک ترسو و مظلوم ماست که هر کاری برای تصاحب  عشقش کنه. حتی گذشتن از…

خلاصه رمان سایه‌ مجنون

ماهک تکیه داد و در سکوت به خیابان های شلوغ و پر هیاهو چشم دوخت. انگار او تنها کسی بود که برای امشب شوقی نداشت و از این شب تا ابد متنفر می ماند. صدای پیامک گوشی اش، در فضای ساکت ماشین پیچید. کیفش را از زیر چادر بیرون آورد و گوشی اش را از داخل کیفش برداشت. امیرعلی بود که حالش را می پرسید. برایش نوشت: _خوبم…. ای کاش فقط تو این شب نفرت انگیز، تو رو کنارم داشتم. نگاه غمگینی را به صفحه ی گوشی دوخت. دلش امشب فقط گریه و تنهایی می خواست. شاید کمی هم گرمای آغوشی که با تمام شیرینی حتی رویایش، اما ترس ها باعث شده بود که بر خود حرامش کند. دلش امنیت دستان او را می خواست تا آرام بگیرد. چند ثانیه بعد امیرعلی پیام داد: _چرا نفرت انگیز؟؟؟!!!

کلی هم برایش علامت تعجب و سوال گذاشته بود. بعداً از خاطره ی بد درد آور اولین چهارشنبه سوری حضورش در خانه ی عمو محمود برای او می گفت. اصلا خیلی وقت بود که دیگر حرف مگویی با او نداشت. او تنها همدم این روزهایش بود . این شب برایش سراسر درد بود و تلخ. _من از این شب خاطره ی خوشی ندارم. چند ثانیه طول کشید تا جواب امیرعلی آمد. _از این بعد خودم برات بهترین خاطره ها رو می سازم و کاری می کنم تلخی ها رو از یاد ببری. لبخند زد و بغضش را با درد فرو داد. با او بودن خوب بود و دلش را گرم می کرد. نگاهی به خیابان انداخت. نزدیک محله شان بودند و آنقدر مشغول و سرگرم پیامک دادن به امیرعلی و غرق خاطرات تلخ گذشته بود که اصلا متوجه ی گذر زمان و طول راه نشد.

فکر کرد مثل همیشه چند کوچه بالاتر نگه می دارد، اما هوشنگ به داخل کوچه ی بازگشتن رفت. _اقا هوشنگ سر کوچه پیاده می شم. کوچه باریکه، داخل بیایین اذیت می شین. هوشنگ آرام رانندگی می کرد تا ماشین را در آن کوچه ی تنگ و باریک به جایی نخورد، در همان حال گفت: _دستور آقاست که شما رو جلوی در خونه برسونم. کوچه شلوغ بود و ماشین شیک و گرانقیمتی که او سوارش بود، از فردا نقل حرف ها و شایعه های در و همسایه می شد. امیرعلی نگران او بود که خواست تا جلوی در خانه ببردش. اما لطفش دردسرهایی هم داشت. چند زن جلوی در خانه شأن نشسته بودند و با تعجب به ماشین نگاه می کردند و سر در گوش هم پچ پچ می کردند. با نگرانی و استرس، چادرش را جلو کشید که هوشنگ گفت: _نگران نباشین، داخل ماشین مشخص نیست.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب

ماهک دختر دبیرستانی که عاشق امیرعلی ستوده میشه. مردی که همه رو اسمش قسم می خورن و تا حالا هیچ دختری رو به دل و تختش راه نداده. اما  ماهک با سادگی و ناز ذاتی از خیلی وقت پیش دل امیرعلی رو مال خودش کرده و خودش خبر نداره. دختری که از همه ی مردا و لمس شدن توسطشون می ترسه، حالا رویای آغوش امیرعلی رو داره. وقتی که قراره عاشقانه هاشون و با هم آغاز کنن، برای هم ممنوعه میشن و حالا نوبت ماهک ترسو و مظلوم ماست که هر کاری برای تصاحب  عشقش کنه. حتی گذشتن از...

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: سایه‌ مجنون
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی
  • ملیت: ایرانی
  • نویسنده: هانیه محمدیاری
  • تعداد صفحات: 1998
  • حجم: 26.50 مگابایت
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 39 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!