رمان گانگرن از هاجر ضیاپور

۴۰,۰۰۰ تومان

توضیحات

دانلود رمان گانگرن از هاجر ضیاپور با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

حکایت عشق دیرینه‌ میان دو جوان هم خون پسر عمه و دختر دایی که بنا بر مصلحت خانواده و دشمنی برادر بزرگتر دختر با پسر به جدایی منجر میشه و به اجبار به عقد پسرخاله درمیاد. سال ها بعد دوباره سرو کله‌ی پسرعمه‌ی عاشق پیشه پیدا میشه و تلاشش برای رسیدن به عشق از دست رفته زندگی دختر دایی رو به چالش می کشه.

شایان ذکر است این داستان برگرفته از واقعیت می باشد…

خلاصه رمان گانگرن

دو طرف لباس گل گلی گشاد بد قواره را با سر انگشتها از تنم فاصله دادم و لخ لخ کنان لبهی ایوان نشستم: _ من اون قدر گرد شدم که نمیتونم مثل آدمیزاد راه برم، چطوری دولا بشم؟ یه کم خم شدم، همین. دست روی دو طرف شانه ام گذاشت و مشغول ماساژ دادن شد: (چرا این قدر غرغر میکنی؟ بیچاره موسی منو آورد این جا که کمی کمک حالت بشم و تو این همه کار نکنی بچه جان.) حسابی ورم کرده بودم و تنها حسنی که این چاقی برایم داشت پر شدن صورت لاغری بود که به قول صراحی قرانی به ریختم اضافه کرده بود. انقدر ورم کرده بودم که حتی برای راه رفتن ساده هم نفس کم میآوردم، برای همین موسی از مادر خواست تا دراین روزهای آخر مانده به زایمان از خانه و زندگی خود بزند و پیرزن برای کمک به خانه ی ما بیاید.

_ از خودم بدم میآد، نمیتونم مثل آدم یه دل سیر غذا بخورم، خواب که هیچی؛ تا خود صبح انگار توی قبرم، نمیشه تکون بخورم، کارم که اصلا، تو رو هم زا به راه کردیم. با یک دستی که شانههایم را ماساژ میداد ضربهی آرامی بر سرم زد: ( حرف بیخود نزن، موسی که مادر نداره، وقتی من نیام کمک نکنم بره به کی رو بندازه؟ تازه پرش رفته، کمش مونده، بچه که به دنیا بیاد سبک میشی). با مکثی لب باز کرد تا به حرفش ادامه دهد که در خانه باز شد و موسی با یاالله بلندی پا به حیاط گذاشت. سلام بلندی به مادر داد و خیره به من جلو آمد: _ چطوری خانوم؟ دستم را بند شکم پهنم که تمام پهلوهایم را در برگرفته بود کردم و چشمی گرداندم: _ چطور باشم خوبه؟ فکر کنم همین روزاست که بترکم، آخه پوستم دیگه جایی برای کش اومدن نداره.

تو گلو خندید و کنارم روی ایوان نشست. شام هام قوی شده بود؛ چون بوی خاک را از لباسش استشمام میکردم. از گوشهی چشم مادر را دیدم که با حظی وافر به ابراز محبت موسی و برخورد مهربانانهاش مینگرد. _ امروز میخواستم زودتر بیام، واسه همین دست جنبوندم، ولی مجبور شدم برم کمک رجب. انگار کار واجبی براش پیش اومد که باید زودتر میرفت. کوکب یک ماه بود که فارغ شده بود و من به جان کندن با این وضعیتم به دیدنش رفته بودم. نوزاد بد قلقی که بدخواب بود و برای خوردن شیر سازش نمی کرد. مادر میگفت به خاطر این که سینه مادر نوک ندارد بچه نمیتواند به راحتی شیر بخورد و باید کمی بگذرد تا بهتر شود. کوکب زیر چشم هایش حسابی گود افتاده بود و من از وقتی اوضاع او و نوزادش را دیدم حالم خراب بود و وحشت زایمان و سختی های بعدش دست از سرم بر نمیداشت. شبها تا خود صبح بیدار مینشستم و حتی بیدار ماندن های موسای خسته و قرآن خواندنهایش هم آرامم نمیکرد.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب

حکایت عشق دیرینه‌ میان دو جوان هم خون پسر عمه و دختر دایی که بنا بر مصلحت خانواده و دشمنی برادر بزرگتر دختر با پسر به جدایی منجر میشه و به اجبار به عقد پسرخاله درمیاد. سال ها بعد دوباره سرو کله‌ی پسرعمه‌ی عاشق پیشه پیدا میشه و تلاشش برای رسیدن به عشق از دست رفته زندگی دختر دایی رو به چالش می کشه.

شایان ذکر است این داستان برگرفته از واقعیت می باشد...

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: گانگرن
  • ژانر: عاشقانه
  • ملیت: ایرانی
  • نویسنده: هاجر ضیاپور
  • تعداد صفحات: 235
  • حجم: 1.30 مگابایت
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 238 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!