رمان پادشاه زمستان از میسنا میم

۲۹,۴۰۰ تومان

توضیحات

دانلود رمان پادشاه زمستان از میسنا میم با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

من مسیحم… مسیح رادان … مردی که از همسرش خیانت دید و دیگه به هیچ زنی اعتماد نکرد… با اجبار پدرم دختر ریزه میزه ای رو به عقدم درآوردن و تا دلم خواست حرص خیانت زن قبلیمو سرش خالی کردم ولی اون بهم ثابت کرد که همه ی زنا خائن نیستن ولی من احمق کوتاه بیا نبودم و مدام اذیتش می‌کردم تا وقتی که یهو غیبش زد… کل دنیا رو زیر و رو کردم تا پیداش کنم… همه جستجوم خلاصه شد تو پیدا شدن جنازه‌ زن مورد علاقم و در آخر یه سنگ قبر وسط سینه‌ قبرستون … باورم نمیشد که عاشقش شده بودم… با رفتنش دنیام تیره شد…

خلاصه رمان پادشاه زمستان

“رزا” با حس سوزش دستم چشمام رو بزور باز کردم که محو همون چهره ای شدم که امروز دیدمش لبخندی بهم زد و بعد رو کردم به دکتر و نفهمیدم چی شد و چیا گفتن که اون پسر جذاب از اتاق بیرون رفت نمیدونم چرا خوشم از دکتر نمیومد بااینکه هم خوشتیپ بود هم خوش قیافه ولی خوشم نمیومد، حس می‌کردم میخاد خودشو بهم نزدیک کنه و اهمیت نمی‌دادم یکم سرم درد می‌کرد بعد از ده دقیقه بابام سراسیمه وارد اتاق شد و وقتی منو دید با دو قدم خودش رو بهم رسوند و منو توی آغوشش گرفت و گفت: خوبی بهار بابا بهتری کشتیمون دختر.

_خوبم بابایی ببخشید نگرانتون کردم. -قربونت برم من دختر نازم. -خدانکنه بابایی. رو کردم سمت مامانو گفتم: کی میریم؟ _پرستار الان میاد سرم در بیاره میریم دورت بگردم‌. دکتر: چرا اینقدر عجله داری واسه رفتن. بابا: من دخترم بچه که بود زخمی میشه و میبریمش درمونگاه اونجا اتفاقی به مجروح هایی میبینه و سرهمون از بیمارستان و درمونگاه زده میشه. دکتر: ان شاالله بلاتون دور باشه. لبخندی بهم زد سرم پایین انداختم دوس داشتم زودتر بریم خونه. یکم گذشت که خودش اومد سرم رو از دستم جدا کرد و مامان و بابا بعد کلی تشکر

با هم از درمونگاه بیرون رفتیم که چشمم به همون پسره افتاد که کنار یه مرد مسن پشت به ما وایساده بود. مرد مسن وقتی چشمش به ما خورد بابام رو مخاطب قرار داد و گفت: خوبه حالش بهتره. _شکرخدا خوبه خان. -خداروشکر خوبی دخترم بیشتر مواظب خودت باش دخترا پیش خونوادشون امانتن. خجالت زده سرم پایین انداختم و اروم به بالا گرفتم و توی صورت مهربونش رو نگاه کردم به آرامش و مهربونی توی چشماش بود نمی‌دونستم چی صداش کنم که یدفعه گفتم: سلام بابا بزرگ ببخشید به زحمت انداختمتون… لبخندی توی چهره اش افتاد که …

  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: پادشاه زمستان
  • ژانر: عاشقانه
  • ملیت: ایرانی
  • نویسنده: میسنا میم
  • ویراستار: به بوک
  • زبان: فارسی
  • تعداد صفحات: ۲۶۴۸
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 4,146 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!