رمان ضربان قلب از نسترن_م

۲۶,۵۰۰ تومان

زندگی دختری به اسم شادی رو به چالش میکشه که دچار یه بیماری قلبی مادر زادیه و چیزی که تصورات اون از این وضعیتشه اینکه مثل مادرش به خاطر این بیماری میمیره و برای دوری از این تفکرات واهی که یه مدت هم سعی داشت تا به هرطریقی از بیماریش و واقعیت‌های مربوط به اون فرار کنه و تصویری که از خودش ساخته بود یه دختر مقاوم و شاده. با وارد شدن شخصیت شهاب به زندگی اون باعث میشه …

توضیحات

دانلود رمان ضربان قلب از نسترن_م با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

زندگی دختری به اسم شادی رو به چالش میکشه که دچار یه بیماری قلبی مادر زادیه و چیزی که تصورات اون از این وضعیتشه اینکه مثل مادرش به خاطر این بیماری میمیره و برای دوری از این تفکرات واهی که یه مدت هم سعی داشت تا به هرطریقی از بیماریش و واقعیت‌های مربوط به اون فرار کنه و تصویری که از خودش ساخته بود یه دختر مقاوم و شاده. با وارد شدن شخصیت شهاب به زندگی اون باعث میشه …

خلاصه رمان ضربان قلب

یه هفته از شب نامزدی مهلا میگذره…. در طول هفته اصلا نتونستم درست و حسابی مهلا رو ببینم. اونم فکر می کرد از عمد اینکارو میکنم چون از کیوان دلگیرم ولی یه روز که کامل دیدمش کلی گرو بغل کردیمو و اظهار دلتنگی کردیم ولی دیگه وقت نکردم ببینمش چون یا شیفت بودم یا خانه سالمندان چون حال خاله مروارید که یه پیرزن دوست داشتنیه ۷۶ ساله بود اصلا خوب نبود… دیشبم که سالگرد ازدواج ۶ساله خواهرم بود و خبر نی نی دار بودنشو بهش گفتیم و ارتینم از دستم دلگیر شده بود که چرا پولو برگردوندم و به غیر از اون شقایق

خواهر ارتین دو برابر من، از ارتین مژدگونی گرفت. خجالتم نمی‌کشه مثلا دو ماه دیگه عروسیشه… بگذریم… من اون شب تاساعت ۲ بیدار موندم بعدشم دوباره زنگ زدن که برم یه سری به خاله مرواری بزنم تا نزدیکیای صبح کنارش بودم دریغ از نیم ساعت که خواب، بعدم صبح باید می رفتم کرج پیش یکی از این دکترای گیاهی که با گیاه ها مریضیا درمون می کردن. خدا میدونه چقدر رفتمو اومد تا راضی شد طب گیاهیشو بهم یاد بده …. الانم که تو ماشینم نشستم فقط به یه خواب درست و حسابی فکر میکنم چون سه شبه که اصلا نخوابیدم و دیگه

جون تو بدنم نیست خدا رو شکر فردا جمعست و خوب میتونم بخوابم… قفلو تو در چرخوندمو رفتم تو آیدا و ماهان داشتن تلویزیون میدیدن سحرم که داشت لباساشو اتو میکرد شهرزادم رو مبل دراز کشیده بود و پوست خیار گذاشته بود رو پوست صورتش.. وای شهرزاد.. یادم باشه یه روز تو هفته زنگ بزنم به فرشاد باهاش صحبت کنم.. -سلام به همگی و خسته نباشین… با اجازه من برم یکم استراحت کنم. همه برگشتن طرف منو بهم سلام کردن منم راه اتاقمو در پیش گرفتم… ماهان- راستی شادی همه شبی مهمون کیوان و مهلا هستیما برو یه چیزی اماده کن …

  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: ضربان قلب
  • ژانر: عاشقانه
  • ملیت: ایرانی
  • نویسنده: نسترن_م
  • ویراستار: به بوک
  • زبان: فارسی
  • تعداد صفحات: ۳۷۲
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 254 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!