دانلود رمان سایه گناه pdf فوسا

دانلود رمان سایه گناه pdf فوسا

سایه، دختر یتیمی که به همراه عمه و دخترعمه‌اش زندگی می‌کند، دانشجوی پرانرژی و خوش‌صحبتی است. او در مسیر زندگی با چالش‌های مالی مواجه شده و به دنبال یافتن راهی برای تأمین هزینه‌های خود، با افراد مختلفی آشنا می‌شود. آخرین فردی که با او ارتباط برقرار می‌کند، استادش نوید است که وی را برای همکاری به شرکت خود دعوت می‌نماید. این فرصت، زمینه آشنایی سایه با فرهان، مدیر شرکت و صاحب عمارتی که عمه‌اش در آن مشغول به کار است، فراهم می‌کند. با ورود سایه به عمارت، حقایقی از گذشته زندگی او آشکار شده و مسیر جدیدی در پیش رویش قرار می‌گیرد.

دانلود رمان جدید جذاب به نام سایه گناه اثری به قلم فوسا

گوشه رمان سایه گناه فوسا :

نمی‌خواستم ناامیدانه فکر کنم. من این رشته را فقط به این خاطر شروع کردم که بتواند برایم درآمد داشته باشد. وگرنه من عاشق هنر بودم. چقدر دلم می‌خواست فلاکتم را روی بوم نقاشی پیاده کنم. اما نه توان خریدش را داشتم و نه علاقه‌ای به شروعش. من باید شغل درآمدزایی را انتخاب می‌کردم و استاد حسینی می‌توانست در این زمینه به من کمک کند. البته نباید متوجه سوءاستفاده‌های من می‌شد. من به او نیاز داشتم. به او و شرکت معماری داخلی‌اش. نباید او را از دست می‌دادم. کلید موفقیت من در دستان استاد حسینی بود…

رویاهای دوشیزه تابان تمومی نداره؟ با صدای دخترعمه‌ام الهام به خودم آمدم. به پهلو شدم و گفتم: «دوشیزه تابان داره به آینده‌ی شغلیش فکر می‌کنه.»از کی تا حالا منشی گری آینده‌دار شده و ما خبر نداریم؟

«نخیر منظورم این نبود.»

«آهان، رویاهاتون رو عرض کردید. خب چه خبر از درس و دانشگاه؟»

«هیچ. رفتم و اومدم.»

الهام روی زمین نشست، به دیوار اتاقم تکیه داد و گفت: «مامانم بهت نگفت خواستگار داری؟»

«پیف، پیف! کیه باز؟»

الهام خندید و گفت: «فهمیدی دره پیته؟» چشم‌هایم را تنگ کردم و گفتم: «آخه من کی خواستگار درست و حسابی داشتم که این دومی باشه؟»

«راست می‌گی. ولی تو دانشگاه کم خاطرخواه نداریا.»

«اونارو ولش کن. نگفتی کیه؟»

«پسر مهوش خانم.»

«آرایشکره؟»

«آره. پسرش تازه از شهرستان اومده، مدرکش رو گرفته، اومده زن بگیره.»

«آه، نگو چندشم می‌شه.»

«از چی؟ دماغ عملیش یا ابروهای تر و تمیزش؟»

«من شک ندارم مهوش ابروهای پسرش رو برمی‌داره.»

«لابد تو آرایشگاه خودش؟»

«بعید نیست از این زنیکه.»

پشت زن مطلقه‌ی مردم حرف نزن، خودتم مجردی‌ها! صورتم را با انزجار جمع کردم و گفتم: «چندش‌تر از آرایشگاه مهوش و خود مهوش و پسر مهوش تو این محله نداریم. هر روز با یکی ، بعد می‌خواد عروس خوشگل و پاکدامن بیاره برا خودش!» الهام خندید: «اوه… تو پاکدامنی شیطون؟! خوبه حالا آمارتو من دارم. به یکی بگو که نشناستت.»

دانلود رمان سایه گناه pdf فوسا

  • اشتراک گذاری
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • ۱ بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!