دانلود رمان ادمین pdf محبوبه فیروزخانی

دانلود رمان ادمین pdf محبوبه فیروزخانی

کیارش پس از بازگشت به ایران تصمیم می‌گیرد کسب‌وکار شخصی‌اش را راه‌اندازی کند، اما به‌طور ناخواسته وارد ماجرایی پیچیده و مرموز می‌شود. دختری باهوش و آکنده از کینه، برنامه‌های دقیق و خطرناکی برای او در سر دارد که یک به یک عملی می‌شوند. کیارش که رازهای بسیاری در زندگی‌اش پنهان کرده، نمی‌داند ضربه بعدی از کجا خواهد آمد. در این میان، عشقی ممنوعه نیز او را گرفتار می‌کند و سایه‌اش را از او برنمی‌دارد تا اینکه…

دانلود رمان جذاب به نام ادمین اثری از محبوبه فیروزخانی

گوشه ای از رمان ادمین از محبوبه فیروزخانی:

هم فامیلیم … مامانامون با هم دختر عموئن … مامان شما دختر دایی بابای منه مامان من دختر دایی بابای شماس… اصلاً اینا هم هیچی … باباهامون با  هم داداشن خدا قبول کنه ما با هم پسر عموییم ….قدیما چی میگفتن؟فامیل گوشت همو بخوره نمیدونم استخون رو چیکار نمیکنن …. شایدم با استخون یه  …  کاری میکنن … نمیدونم … حالا خیلیم مهم نیس یه کلام میگفتی باهات شراکت نمیکنم و تموم … این جنگولک بازیا چیه آخه؟ یعنی واقعاً …اعتراضش نیز پر از حرف و پر از زیاده گویی بود. سیا  …  دو دقیقه ببند خواهشاً …همان صدای ناآشنا ساکتش کرد. نگفتم حرف نباشه مغزم رو خوردی مکثی کرد و ادامه داد.باید  …  دوباره دهنتم ببندم …

داش کیا جون هر کی دوس داری بگو دهنم رو نبنده… اووم … اوووم اوم اووم …… ووو  من هم بودم عاصی میشدم و صدایش را خفه  میکردم چه رسد به این دزد بی اعصاب گوش تیز  کردم تا شاید بفهمم چه اتفاقی در حال وقوع است که سیاوش با دهان بسته نیز دست از تولید صداهای  نامفهوم برنمی داشت و همچنان معترض بود. انگار دست و پایش را میبست که با دهان بسته گاه  گاهی آخی میگفت و ناله ای می کرد. اوووم … اوووممم … اووومممم…» «آه … خستم کردی … چی میگی؟» انگار دهانش را باز کرد که سیاوش نفسی گرفت و  دوباره شروع به وراجی کرد.

دوست عزیز … داداش من  …  شما انگار قضیه رو  خیلی جدی گرفتی … چرا انقد سفت میبندی داداش  یه کم آروم باش … دعوا نداریم که با هم … این  داش کیا هم که گفته دست و پای منو ببندی غریبه…  که نیست. پسر عمومه حالا نمی خواد با ما شراکت  کنه، حرفی نیست… اصلاً خیالی نیست. میریم  قرارداد رو فسخ میکنیم ضرر و زیانم ما نخواستیم  اصلاً مسأله ای نیست که بخوایم آدم دزدی راه  …  بندازیم و این همه خشونت …» سیا … دست و پای منم بسته س…» »هان؟« سکوت کردم و صدایش رنگ تعجب گرفت. «جدی میگی؟»

دانلود رمان ادمین pdf محبوبه فیروزخانی

  • اشتراک گذاری
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 12 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!