رمان از من تنها تو مانده‌ای

  • ۱۱ بهمن ۱۴۰۳
  • دسته‌بندی نشده
رمان از من تنها تو مانده‌ای

بخوانید: رمان از من تنها تو مانده‌ای اثر سارا رحیمی دانلود آسان فایل PDF – ویرایش جدید + قابل اجرا در همه دستگاه ها (اندروید و iOS)

یکتا شکیبا دانشجوی سال آخر رشته مترجمی زبان است، دختری باهوش و درس خوان که به دو زبان انگلیسی و فرانسه تسلط کامل دارد! یکتا به همراه مادر و مادربزرگش به دلایلی نامعلوم از بدو تولدش در یکی از روستاهای لاهیجان زندگی می‌کند، مادر یکتا دبیر بازنشسته آموزش و پرورش و بیمار است، که حقوق بازنشستگی‌اش کفاف خرج و مخارج بیماری‌اش را نمی‌دهد! یکتا برای کمک به مادرش تصمیم می‌گیرد با توجه به توانایی که دارد در یک شرکت مشغول به کار شود، استخدام شدن در یک شرکت تازه تاسیس به عنوان مترجم باعث آشنایی او با آقای موند و برادر زاده‌اش حامی کیانفر می‌شود، طولی نمی‌کشد که این آشنایی باعث کشکمش‌هایی بین او و حامی کیانفر می‌شود …

پیش نمایشی از رمان از من تنها تو مانده‌ای

همان طور که به پشتی صندلی تکیه داده بود از پشت شیشه به مناظر بیرون که همچون فیلمی که روی دور تند قرار گرفته باشد با سرعت از جلوی دیدگانش عبور می‌کرد چشم دوخته بود. نگاهش به مسیر آشنایی که چهار سال تمام طی کرده خیره گشته بود اما روحش جایی دورتر از آنجا در پرواز بود. درست یک ماه از آن عصری که مادر بزرگش به او این نوید را داده بود که بالاخره بعد از روزها پافشاری توانسته مادرش را راضی کند تا به سرکار مناسبی که به درد او و موقعیتش بخورد برود، می‌گذشت. از فردای همان روز به هر طریق ممکن که توانسته بود به دنبال شغل مناسبی برای خودش گشته بود اما دریغ از حتی یک مورد مناسب. روزهای اول با پشتکار فراوان بدون آنکه دلسرد

و یا خسته شود به جستجویش ادامه داده بود اما وقتی کم کم روزها به هفته‌ها و حالا هفته‌ها به یک ماه تمام تبدیل شده، خسته و مایوس شده بود. شاید اگر در تهران یا یکی از شهرهای بزرگ ساکن بودند پیدا کردن کار برایش آسان‌تر بود. لاهیجان شهر کوچکی بود که کار پیدا کردن در آن به سادگی میسر نبود به خصوص برای دختری به سن و سال او که نه سابقه کاری داشت و نه حتی مدرک تحصیلی که بدان دل خوش کند. تنها چیزی که در چنته داشت و به آن می‌بالید تسلط کاملش به دو زبان مختلف بود که آن هم انگار به چشم هیچ کدام از کارفرماهایی که رزومه‌اش را برایشان از طریق اینترنت ارسال کرده نیامده بود. دیگر داشت کم کم به این نتیجه می‌رسید که پیش

بینی‌های حنانه درست از آب درآمده و او قرار نبود بتواند کاری آبرومند و ترجیحا پر درآمد برای خودش دست و پا کند. خسته و بی‌حوصله نفسش را همچون آهی از سینه‌اش بیرون داد و چشم‌هایش را بست. با دو انگشت شقیقه‌هایش را ماساژ داد و سعی کرد افکارش را متمرکز امتحانی که امروز داشت کند. نفهمید چه مدت در آن حال و احوال بود که با توقف ماشین به خود آمد و چشم‌هایش را با بی‌حالی از هم گشود. تاکسی درست همان جای همیشگی، جلوی در دانشگاه توقف کرده بود. کرایه را پرداخت کرد و از ماشین پیاده شد. به ساعت صفحه سفیدش نگاهی انداخت و به سرعت گام‌هایش افزود تنها ده دقیقه به کلاسش باقی مانده بود. وقتی به کلاس رسید بیشتر هم کلاسی‌هایش …

صفحه اختصاصی این رمان در رمان بوک: رمان از من تنها تو مانده‌ای

  • اشتراک گذاری
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 13 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
مطالب مرتبط
موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!