رمان از پیله تا پرنا

  • ۱۱ بهمن ۱۴۰۳
  • دسته‌بندی نشده
رمان از پیله تا پرنا

بخوانید: رمان از پیله تا پرنا اثر سپیده علیزاده دانلود آسان فایل PDF – ویرایش جدید + قابل اجرا در همه دستگاه ها (اندروید و iOS)

عاقبت همه‌ی پیله‌ها که پروانه شدن نیست! بعضی‌ها خود را به غلیان آب جوش می‌سپارند تا در نهایت تبدیل به پرنا شوند؛ یک ابریشم خوش نقش و نگار …

❌(با اینکه اتفاقات این رمان برخاسته از خیال نویسنده است، ولی همه چیز با تحقیق زیاد نگارش شده تا اطلاعات درستی در اختیار شما خوانندگان عزیز قرار بگیرد.) *تشابهات اسمی، تصادفی‌ست.*❌

پیش نمایشی از رمان از پیله تا پرنا

مادر با پیراهن نخی گلدار و گشادش در آشپرخانه مشغول آشپزی بود و یک ترانه‌ی قدیمی گوش می‌داد. با صدای بلند سلام کرده و از راه نرسیده غرغرهایم شروع شد. هر چه بد و بیراه بلد بودم نثار آن کارمند تنبل کردم. البته نه که بگویم همه‌ی کارمندان آنجا چنین بودند اتفاقا می‌دیدم که چطور عده‌ای با خوشرویی و وظیفه شناسی کارشان را انجام می‌دهند. اما متاسفانه من گیر این فرد افتاده بودم. -امروز کار همه راه افتاد، الا من. اصلا موندم چرا همیشه فقط کار من باید بیخ پیدا کنه. می‌توانستم لقب مستمع خنثی را به مادر بدهم بدون هیچ واکنش خاصی، به غرولندهایم گوش سپرده بود. مجبور شدم سکوتش را با پرچانگی‌ام جبران کنم. -الان سه روزه که بخاطر یک کار ساده منو

می‌بره و میاره؛ هر روز یادش میفته که یه مدرک جدید بخواد؛ مثل توپ فوتبال شوتم می‌کنه از این اتاق به اون اتاق… انگار خدا دو دهان و یک گوش به من داده بود که این همه وراجی می‌کردم؛ آن هم نزد یک فرد اشتباهی! مادر به جای هم دردی، دوباره شروع کرد به ساز مخالف زدن. -تو رو چه به خارج رفتن؟! مردم چی میگن؟ مگه نمی‌تونی اینجا دکترا بخونی که حتما باید آواره‌ی غربت بشی؟ بر فرض بری درستم بخونی تکلیف ازدواجت چی می‌شه؟ دروغ چرا؟! این‌ها دل نگرانی‌ها و دغدغه‌های خودم هم بود. من بیست و چهار سال در کره‌ی مریخ که نزیسته بودم اتفاقا با همین افکار قد کشیده و آن‌ها در رگ و پی‌ام ریشه دوانده بودند. وقتی اوضاع خودم چنین بود تکلیف یک زن

سال خورده‌تر و ریشه‌دارتر معلوم بود. اما این بار انتخابم را کرده بودم. نمی‌خواستم آرزوهایم را با دستان خود به دار بیاویزم و بعد هم بالای سر مزارشان بنشینم و اشک بریزم و بعد از مدتی آرزوهای پوشالی را جایگزین آن‌ها کنم. باید آن چه دوست داشتم را به چنگ می‌آوردم تا بعدها مجبور نباشم به چیزهایی که به دست می‌آوردم، علاقه‌ی زوری پیدا کنم. می‌خواستم بروم همه جای دنیا را ببینم، علم و تجربه کسب کنم و بعد به کشور عزیزم برگردم و دانشم را صرف کمک به ملت خودم بکنم. البته این روزگار تنگ نظر هیچ چیزی را بدون پرداختن بهای آن به تو نمیب‌خشد. می‌دانستم که باید از حرف مردم و مخالفت‌های خانواده، پل رقصانی بسازم برای رسیدن به اهدافم. زندگی موهبتی بود که …

صفحه اختصاصی این رمان در رمان بوک: رمان از پیله تا پرنا

  • اشتراک گذاری
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 8 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
مطالب مرتبط
موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!