رمان کوه پنجم

  • 10 بهمن 1403
  • دسته‌بندی نشده
رمان کوه پنجم

بخوانید: رمان کوه پنجم اثر پائولو کوئیلو دانلود آسان فایل PDF – ویرایش جدید + قابل اجرا در همه دستگاه ها (اندروید و iOS)

کوه پنجم داستان سفر روحانی ایلیای نبی است. در هرج و مرج سده‌ نهم پیش از میلاد، ایزابل، شاهدخت فینیقی و همسر پادشاه اسرائیل، دستور اعدام تمام انبیای بنی‌ اسرائیل را صادر می‌کند که حاضر به پرستش خدای بعل نیستند. ایلیای ۲۳ ساله به دستور فرشته‌ خدا، از اسرائیل می‌گریزد و در شهر کوچکی به نام صرفه در لبنان پناه می‌گیرد و در آنجا زنی بیوه، عشق و زندگی خود را نثار او می‌کند و این عشق تمام هستی ایلیا را در بر می‌گیرد. اما او برگزیده شده است تا در آزمون تکان دهنده‌ ایمان، بر ناکامی‌های خویش غلبه کند. داستان ایلیا، داستان مقاومت و امید است و سفری که هرگز از یاد نخواهد رفت. کوه پنجم ادعا می‌کند که نباید فاجعه را یک مجازات دانست، فاجعه‌ مبارزه‌ای است که پیش روی هر انسان قرار می‌گیرد. این داستان از گذشته بر می‌خیزد، اما مضمون آن هرگز کهنه نخواهد شد …

پیش نمایشی از رمان کوه پنجم

پس از گذشت زمانی دراز، ایلیا از کوه فرود آمد و به جایگاه محراب‌های قربانی رسید. نگهبانان منتظرش بودند، اما جمعیت به اکبر بازگشته بود. گفت: آماده‌ی مرگم. از ایزدان کوه پنجم طلب آمرزش کردم و حالا آنان دستور می‌دهند پیش از آن که روحم بدنم را ترک کند، به خانه‌ی بیوه زن پناه بخشم بروم و از او بخواهم روح مرا ببخشد. سربازان او را نزد کاهن اعظم بردند و خواسته‌اش را برای او گفتند. کاهن اعظم به زندانی گفت: خواسته‌ات را بر می‌آورم، از آن جا که از ایزدان طلب آمرزش کرده‌ای می‌توانی از بیوه زن هم بخشش بخواهی، برای این که فرار نکنی با چهار سرباز می‌روی. اما هیچ تصور نکن که می‌توانی متقاعدش کنی که برای تو طلب بخشش کنند؛ صبح تو را در میدان

اعدام می‌کنیم. کاهن اعظم مایل بود بپرسد که ایلیا بالای کوه چه دیده، اما در حضور سربازها، سؤال احمقانه‌ای بود. تصمیم گرفت ساکت بماند، اما اجازه داد ایلیا در حضور جمع طلب بخشش کند؛ بدین ترتیب، دیگر هیچ کس نمی‌توانست به قدرت ایزدان کوه پنجم شک کند. ایلیا و سربازان به خیابان محقر و باریکی رفتند که ماه‌ها در آن زندگی کرده بود. در و پنجره‌های خانه‌ی بیوه زن باز بود تا بنا به سنت روح پسرش بتواند خانه را ترک کند و برود تا با ایزدان زندگی کند. جسدش در وسط اتاق کوچک بود و تمام همسایه‌ها کنارش بیدار مانده بودند. بعد متوجه حضور مرد اسرائیلی شدند، مردها و زن‌ها، همه ترسیدند و رو به سربازها فریاد زدند: بیرونش ببرید! شری که آورده

بس نبود؟ آن قدر شوم است که حتا ایزدان کوه پنجم حاضر نشدند دستشان را به خون او آلوده کنند! مردی فریاد زد: کشتنش را بگذارید به عهده‌ی ما! همین حالا این کار را می‌کنیم و منتظر اعدام آیینی نمی‌مانیم. ایلیا در برابر آن فشارها و حمله‌ها مقاومت کرد، خودش را از میان دست‌هایی که به او چنگ زده بودند رها کرد و به طرف بیوه زن که گریان در گوشه‌ای نشسته بود، دوید. گفت: می‌توانم او را به زندگی برگردانم. بگذار پسرت را لمس کنم. فقط یک لحظه. بیوه زن حتا سرش را بلند نکرد. اصرار کرد: خواهش میکنم حتا اگر این آخرین کاری است که در این زندگی برایم انجام می‌دهی اجازه بده سعی کنم تا جواب مهربانی‌هایت را بدهم. چند مرد او را گرفتند و خواستند دورش کنند …

صفحه اختصاصی این رمان در رمان بوک: رمان کوه پنجم

  • اشتراک گذاری
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • ۹ بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
مطالب مرتبط
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!