بخوانید: رمان غروب جمعه اثر ملیسا کوه کبیری (نویسنده انجمن رمانبوک) دانلود آسان فایل PDF – ویرایش جدید + قابل اجرا در همه دستگاه ها (اندروید و iOS)
یک آشنایی که باعث شد اتفاق عجیبی در زندگی لیلا و صمیمیترین دوستش پریا رخ بده. ورود چند نفر و آیندهای نامشخص، اونها میتونن همه چیز رو درست کنن؟ و به زندگیای که میخوان برسن؟ …
پیش نمایشی از رمان غروب جمعه
-امروز چند شنبه است؟ -سه شنبه. -پس چرا غروبش مثل غروب جمعه درد داره؟ -مگه برای تو فرقی میکنه؟ تو هر روز همینی. -چند روز دیگه مونده تا هشتم؟ -دلت براش تنگ شده؟ -قرار بود بیاد. چند سال پیش؟ -هشت سال پیش. هشت ساله منتظرشی؟! -اره میاد…! -تا حالا از دور کسی رو دیدی و حسرت خوردی برای یک لحظه کنارش بودن؟ -نه. -ولی من بودم نمیدونی چه قدر خندههاش کنار اون قشنگ بود! -خندیدنش رو دوست داری؟ -خندیدنش آرزومه. -سر تا ته ولیعصر بدون اون صفا نداره. -این همه آدم… چرا از فکرش بیرون نمیای؟ -هیچ کسی اون نمیشه. -دل و دیدنت رو سفت بچسب که وای به حالت اگه دلت افسار پاره کنه و جز اسم معشوق هیچ چیزی سرش نشه!
-عشق یا دوست داشتن؟ -عشق. -چرا عشق؟ عشق، جنون. -گاهی وقتها همین جنون آنی میشه همهی زندگیت. -حس میکنم غروب جمعست دارم از پیکنیک بر میگردم و فردا امتحان ریاضی دارم هیچی هم نخوندم. -هوش و حواست کجاست؟ هشت سال پیش درست رو تموم کردی. -زندگی همهاش امتحان ریاضیه یه جای معادله رو اشتباه بری تا تهش کل زندگیت به هم میریزه. -میدونی بزرگترین حسرت زندگیم چیه؟ -نه! -قول اومدنش رو به دلم دادم و هشت ساله حسرتش به دلمه…! -بزرگترین دین و حق الناسی که وجود داره، دین به دلت. -نمونه به دلت کسی…! -چرا این قدر میخوابی؟ -چون تنها جایی که میتونم بدون جواب پس دادن نگاهش کنم تو خواب. -راضی شدی که
فقط تو خواب ببینیش -اره… به همین راضیم. -چرا ولت کرد؟ -دلش پی یکی دیگه بود. -شاید براش کم گذاشتی… ! -کم گذاشتم؟ من تمام خودم رو برای اون گذاشتم اون فراغش رو برام گذاشت و رفت. -میگفت با دنیا عوضت نمیکنم چی شد پس؟! -دنیا رو بیشتر دوست داشت. -هنوز بهش فکر میکنی؟ -بخشی از وجودمه. -رفت؟ -آره. -مگه قرار نبود تا آخرش باهات بمونه؟ -با اون خوش بخت تر بود. -اما تو…؟ -اما من هنوز هم دوستش دارم. -میدونی دلتنگی یعنی چی؟ نه! -یعنی پرپر بزنی یک لحظه ببینیش، یعنی دلت لک بزنه برای یک لحظه شنیدن صداش، یعنی حسرت مردمک سیاه چشمهاش رو بخوری و نتونی بهش نگاه کنی، چون مال یکی دیگه است. -چرا بیرون نمیری؟ …
بهبوک: مرجع دانلود رایگان رمانهای عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستانهای عاشقانه، هیجانانگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانهی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا بهبوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!