بخوانید: رمان پیروزی عشق اثر ویلیام سامرست موآم دانلود آسان فایل PDF – ویرایش جدید + قابل اجرا در همه دستگاه ها (اندروید و iOS)
پیروزی عشق داستان زنی ثروتمند است به نام برتا که عاشق یک رعیت به نام ادوارد میشود و با هزار آرزو با او ازدواج میکند اما بعد از گذشت مدت کوتاهی متوجه میشود که او عاشق همسر خود است و عشق متقابلی وجود ندارد. زندگی برای برتا (که خواستار چیز زیادی جز عشق نیست) به جهنمی تبدیل میشود، این کتاب رنج و سختی برتا را نشان میدهد ، کشمکشها، تبدیل شدن عشق به نفرت و بعد بیاعتنایی و بیتفاوتی …
پیش نمایشی از رمان پیروزی عشق
غمهای بزرگ چه پیر باشی و چه جوان خواب شب را از سرت میپراند. در پیری شادیهای بزرگ نیز اضطراب و آشفتگی میآورند، اما چنین مینماید که برای جوانها شادیهای زندگی طبیعیتر است و خواب و آرامش شادمانه را آشفته نمیکند. برتا بیهیچ رؤیا و خیالی خوابش برد و تا دمی پس از بیداری اتفاقهای روز گذشته را به یاد نیاورد، اما ناگهان همه به ذهنش بازگشت و آهی از خشنودی کشید. در رختخواب ماند تا به خوشبختی فکر کند. برتا نمیتوانست باور کند که به بزرگ ترین آرزوی زندگیش دست یافته خدا چه مهربان بود و به بندگانش آنچه را میخواستند ارزانی میکرد. برتا بی این که کلمهای بر زبان بیاورد، از ته دل خدا را سپاس گفت. واقعاً شگفت انگیز بود پس از آن
انتظار دیوانه کننده، پس از آن امیدواریها و هراسها و دردهای عاشقانه که تقریباً جزء خوشیهای عشق است سرانجام خرسند و خشنود بودن. برتا آرزوی دیگری نداشت خوشبختیاش کامل بود. آه بله خداوند واقعاً چه مهربان بود! برتا به دو ماهی که در بلک استیل گذشته بود فکر کرد. بعد از نخستین هیجانهای بعد از ورود به خانه پدری کم کم به یکنواختی زندگی روستایی خو کرد. با گردش دور و بر مزرعه و رفتن به ساحل دریا و تماشای دریای غمباره روز را میگذراند. کتاب زیاد میخواند و از وقتش بیشترین بهره را برای یادگیری و افزودن دانستنیها میبرد. ساعتها در کتابخانه به تورق و مطالعه کتابهایی میپرداخت که اغلب آنها را پدرش گرد آورده بود. خانواده لی هنگامی
که ثروتش را از دست داد کاملاً بیچیز شد و چون کار دیگری از دستش برنمیآمد که پی آن برود، به ادبیات و مطالعه کتاب رو آورد. برتا نگاه به نامها انداخت و از خواندن نامهای نام آور بزرگ قدیم سخت به هیجان آمد و شادمانیهایی را تصور کرد که با خواندن آنها در آینده فراهم میآمد. برتا به غیر از خدمتکار خواهرش، دکتر رمزی که قیم برتا به حساب میآمد و همسر دکتر رمزی کس دیگری را ندید. روزی برتا را همسایهای دعوت کرده بود و ادوارد کرداک نیز که از سفر کوتاهش باز میگشت اتفاقاً گذارش به آنجا افتاد برتا دورادور او را میشناخت پدر ادوارد یکی از رعیتهای پدر برتا بود و ادوارد هنوز نیز روی همان زمینی که پدر به کشاورزی سرگرم بود کار میکرد. اما هشت سالی میشد …
بهبوک: مرجع دانلود رایگان رمانهای عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستانهای عاشقانه، هیجانانگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانهی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا بهبوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!