رمان وقتی من جای تو بودم

  • ۲۹ دی ۱۴۰۳
  • دسته‌بندی نشده
رمان وقتی من جای تو بودم

بخوانید: رمان وقتی من جای تو بودم اثر امبر گارسا دانلود آسان فایل PDF – ویرایش جدید + قابل اجرا در همه دستگاه ها (اندروید و iOS)

چه احساسی دارد اگر کسی که هم‌نام شماست در اطراف شما زندگی کند؟ کتاب وقتی من جای تو بودم نوشته‌ی امبر گارسا درباره‌ی دو زنی است که نام‌های یکسانی دارند و هر دو در طلب زندگی‌ای هستند که فقط نصیب یکی از آن‌ها می‌شود. این رمان هیجان‌انگیز و رازآلود، با چرخش‌های داستانی خود، ما را سر جایمان میخکوب خواهد کرد …

پیش نمایشی از رمان وقتی من جای تو بودم

این خوب بود که تصمیم گرفتم از جست و جو کردن تو دست بردارم. این کار باعث شده بود که کارهای بدون فکر و ناپسندی از من سر بزند؛ دو تا از چیزهایی که خیلی تلاش کرده بودم نباشم. برای یکی دو روز آینده حسابی مشغول بودم. به سالن ورزش کتابخانه و خرید رفتم. دیگر دنبال تو نگشتم و هیچ جایی جست و جویت نکردم؛ در واقع حتی دیگر به سختی به تو فکر کردم. برای همین باید باور کنی وقتی می‌گویم هیچ وقت به این قصد جلوی مطب متخصص اطفال آفتابی نشدم که دنبال تو بگردم. این یک کار از قبل برنامه ریزی شده نبود با خودم عهد کردم که همه افکار مربوط به تو را پشت سر بگذارم… و واقعاً قصد داشتم این کار را انجام بدهم. اما بعد، آن صبح جمعه از

راه رسید و همه چیز تغییر کرد. برنامه‌ام این بود که کریستین را ساعت ۱۰ صبح برای یوگا ببینم؛ اما فکر آن تماس تلفنی از مطلب دکتر کرامر و قرار ویریت تو، دست از سرم برمی‌برنمی‌داشت. حرف‌های مسئول پذیرش مدام توی ذهنم تکرار می‌شد. من نانسی‌ام از مطب دکتر کرامر. تماس گرفتم که قرار ویزیت ساعت ده صبح جمعه، برای معاینه عمومی سلامت بچه تون رو یادآوری کنم. بچه او یک بیمار جدید بود. نمی‌دونم چطوری این اتفاق افتاده، مثل اینکه شماره تلفن شما توی سیستم عوض شده… تنها دلیلی که دست از دنبال کردن تو برداشتم این بود که نگران سلامتی خودم شدم؛ اینکه به خاطر سلامتی‌ام یا هر چیز دیگری که روانشناسم قبلاً به من می‌گفت وسواس زیادی پیدا

کرده‌ام اما این مورد فرق داشت؛ این طور نبود. تو آن کسی بودی که به سراغ من آمدی؛ راه دیگری وجود نداشت تو به همان سالن ورزشی من رفتی، بچه‌ات را به همان متخصص اطفال من بردی، به شهر من نقل مکان کردی. این تو بودی که خودت را به زندگی من وارد کردی. من فقط کنجکاو شدم. می‌خواستم ببینم تو چه شکلی هستی. منظورم این است که تو همان اسم من را داشتی؛ و همان علایق و همان دکتر. مثل این بود که تو داشتی من را کپی می‌کردی. من حق نداشتم کنجکاو شوم؟ جداً چه ضرری دارد اگر فقط جلوی مطب دکتر ظاهر شوم و نگاهی اجمالی به تو بیندازم؟ منظورم این است که اگر شبیه هم بودیم چه؟ خیلی ناجور می‌شد؟ همچنین فقط دلم لک زده بود بدانم …

صفحه اختصاصی این رمان در رمان بوک: رمان وقتی من جای تو بودم

  • اشتراک گذاری
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • ۷ بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
مطالب مرتبط
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!