رمان نجات من

  • 14 دی 1403
  • دسته‌بندی نشده
رمان نجات من

بخوانید: رمان نجات من (جلد اول مجموعه مکستون هال) اثر مونا کاستن دانلود آسان فایل PDF – ویرایش جدید + قابل اجرا در همه دستگاه ها (اندروید و iOS)

روبی برای رسیدن به بزرگترین رویاش، یعنی تحصیل در آکسفورد، فقط باید یک کار انجام بده: به نامرئی بودن ادامه بده. اما بعد راز خانوادگی جیمز و می‌فهمه، و حالا جیمز دست از دردسر درست کردن برای روبی بر نمی‌داره. جیمز فقط می‌خواد از سال آخر کالج لذت ببره، اما وقتی دختری که حتی اسمشم نمی‌دونه چیزی رو می‌فهمه که نباید بدونه، تمام برنامه‌هاش بهم می‌ریزه. حالا حاضره هرکاری بکنه تا دهن روبی رو بسته نگه داره …

پیش نمایشی از رمان نجات من

“روبی” یک دم اسبی طلایی مایل به قرمز جلوی صورتم می‌چرخد. تمام خشمم را روی آن متمرکز می‌کنید. همه چیز تقصیر لیدیاست. اگر با معلممان روی هم نریخته بود. من هم مچش را نمی‌گرفتم و او هم نمی‌توانست خبر چینی من را پیش برادرش بکند. بعدش می‌توانستم روی درس‌های حالا تمرکز کنم و لازم شود نگران این باشم که او من را را بین صدا زد. با اینکه من پنج هزار پوند را در هوا ریختم. صورتم را بین دستانم می‌گیرم باور کردنی نیست که واقعا این کار را انجام دادم البته که قبول نکردن پول کار درستی بود. اما باز هم از دیروز بعد از ظهر افکار زیادی از سرم می‌گذرند که چگونه می‌توانستم از آن پول به خوبی استفاده کنیم.

برای مثال خانه‌مان از زمان تصادفی که هشت سال پیش برای بابا پیش آمد بخش به بخش آن را بازسازی کردیم و بدون مانع ساختیم اما هنوز گوشه‌هایی از آن می‌توانند بهتر شوند. علاوه بر این ماشین‌مان انقدر آرام است که انگار دارند روحش را بیرون می‌کشند و ما به وسایل حمل و نقل عمومی وابسته هستیم، مخصوصا بابا با چهل هزار دلاری که جیمز تا پایان سال پیشنهاد داد می‌توانستم یک مینی بونی جدید بخرم. سرم را تکان می‌دهم. نه. من هرگز از یک بوفورت حق السکوت نمی‌گیرم، من خریدنی نیستم. دفتر برنامه ریزی‌ام را از زیر کتاب تاریخ بیرون می‌کنم و بازش می‌کنم. تمام کارهای امروز قبلا تیک خورده‌اند فقط یک

مورد مانده که به من پوزخند می‌زند: یه توصیه نامه از آقای ساتن بگیر. با دندان‌های به هم فشرده به حروف خیره می‌شوم. دوست دارم با لاک غلط گیر پاکش کنم… درست مثل حافظه‌ام از لیدیا و آقای ساتن. برای اولین بار از زمان شروع درس، جرعت می‌کنم از بالای سر لیدیا به جلو نگاه کنم. آقای ساتن پشت تخته وایت بورد ایستاده. او یک پیراهن چهارخانه پوشیده و روی آن یک جلیقه کش بافت پشمی خاکستری تیره کشیده همراه عینکی که همیشه سر کلاس می‌زند. ریش سه روزه‌اش مرتب است و روی گونه‌هایش می‌توانم چال‌هایی را ببینم که همه در کلاسمان می‌پرستند. ناگهان اطرافم صدای خنده بلند می‌شود، او شوخی کرده است …

صفحه اختصاصی این رمان در رمان بوک: رمان نجات من

  • اشتراک گذاری
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • ۱۲ بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
مطالب مرتبط
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!