رمان توهمی به نام عشق

  • ۸ دی ۱۴۰۳
  • دسته‌بندی نشده
رمان توهمی به نام عشق

بخوانید: رمان توهمی به نام عشق اثر عطیه شکوهی دانلود آسان فایل PDF – ویرایش جدید + قابل اجرا در همه دستگاه ها (اندروید و iOS)

رها مدتی پس از ازدواج با امیرصدرا موحد و چشیدن طعم یک زندگی خوب و راحت، زندگیش‌اش دچار تلاطم‌های عجیبی می‌شود و باید برای حراست و حفاظت از عشق نوپای بین خود و همسرش تمام تلاشش را بکند، اما آیا موفق می‌شود و می‌تواند زندگی‌اش را حفظ کند؟ باید دید سرنوشت برای هر کدام چه خوابی دیده است …

خلاصه‌ رمان توهمی به نام عشق

پس از صرف شام و جمع کردن سفره چای دم کردم و هر سه روی مبل‌های پذیرایی قرار گرفتیم. بالاخره بحث فرار از حامد و شکایتش بابت حضانت باید به یک جایی رسید، پس از کمی نوشیدن چای همانطور که نگاهم به تلویزیون و حنا در گردش بود، گفتم: رویا داستان این موش و گربه بازی با حامد چیه؟ مگه بعد از طلاق حضانت رو به تو نداده؟ نفسی گرفت و نگاهش را مستقیم به من انداخت: این آدما خیلی کثیف تر از اون چیزی هستن که فکرش رو بکنی، من فکرشم نمی‌کردم حامد دیگه برگرده برای همین پای وررقه‌هایی رو که پدر شوهرم تنظیم کرده بود، کتبی و داخل محضر امضا و اثرانگشت زدم. امیر صدرا متفکر

بدون نگاه مستقیم به رویا پرسید: مضمون این ورقه‌ها چی بود؟ -اینکه هر وقت حامد برگرده حضانت از من سلب میشه. و دوباره او بود که دستی پشت سرش کشید و پرسید: اگه راهی برای حذف این برگه‌ها پیدا بشه، مشکل حله؟ رویا سرش را به چپ و راست تکان داد: اونا واسه من سابقه بیماری روانی درست کردن. با بهت و ناراحتی صدایم بالا رفت: چی؟؟ چطور همچین کاری کردن؟ ناراحت سری پایین انداخت: بهت که گفته بودم حامد باعث شد بچمون سقط شد؛ بعد از اینکه از بیمارستان اومدم یه مدت حالم خوب نبود و قرص ضدافسردگی می‌خوردم اونا هم تشخص پزشکی که از طرف خودشون بود رو ضمیمه پرونده‌ی طلاقم کردن

تا هیچگونه حق و حقوقی بهم ندن. کلافه و سردرگم پوفی کشیدم که نگاهم به امیر صدرا افتاد، دقیقا مثل روز اولی که داستان زندگی‌ام را برای او و بقیه خانواده‌اش تعریف کرده بودم؛ رگ گردنش برجسته شده بود و دائما پشت سرش دست می‌کشید. چشمانم را به طرف حنا چرخاندم که روی پای رویا به خواب رفته بود و با انزجار از حرفای رویا گفتم: اونا واقعا عوضین. آهی کشید: هنوز هیچی از عوضی بودنشون نمی‌دونی رها، در عین عوضی بودن خیلی هم خطر ناکن. با بغض نگاهش را به حنا دوخت: من نمی‌خوام این بچه رو ازم بگیرن و یکی عین خودشون تربیتش بکنن. دستم را مشت کردم: منم اجازه نمی‌دم چنین اتفاقی بیفته …

صفحه اختصاصی این رمان در رمان بوک: رمان توهمی به نام عشق

  • اشتراک گذاری
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 8 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
مطالب مرتبط
موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!