داستانی پر از هیجان و ماجراهای دریایی! چند دختر اشرافزاده در یک سفر دریایی توسط دزدان دریایی ربوده میشوند. پس از ده روز، با موفقیت از دست آنها فرار میکنند. اما به جای بازگشت به خانه، تصمیم میگیرند چند ماه به عنوان دزد دریایی در اقیانوس زندگی کنند.
گوشه ای از رمان گنج کارینا اثر زهرا صحرایی :
اریکا حرصی دستای توماس رو با قدرت کنار زد اره مطمئنم ارومم… ارومم توماس دستهاش رو به حالت تسلیم بالا برد باشه فهمیدم… کاملا ارومی اریکا بی توجه به توماس به سمت پوری چرخید و با لحن امرانه ای گفت بعد از تموم شدن کارامون میری برام اسید میاری در غیر این صورت با بمب جدیدم خاکسترت میکنم لنا با لحن بد جنسی که شرارت توش موج میزد گفت نظرت چیه تو اینو خاکستر کنی من برات اسید بیارم؟ از اونجایی که میدونست حرف لنا جدی نیست و فقط برای عصبانی کردن یوری بیان شده جواب داد فکر بدی نیست اما فکر کنم نیرو کم داریم… امکان پذیر نیست. لنا با افسوس زمزمه کرد چه حیف نگاه خشمگین و تهدید آمیز یوری لنا رو هدف گرفته بود اما این نگاه اصلا اثری روش نداشت. هیچ اعتنایی به نگاه یوری نکرد و صورتش رو طرف دیگه ای چرخوند. لیام: سنگ داره میسوزه! با شنیدن صدای مضطرب لیام توجه همه از د دعوا و اسیدی که ریخته بود به لیام و سنگ تغییر ادریان همین رو کم داشتیم. اریکا ذوق زده گفت: اسیدش خیلی قدرتمنده شاین ذوق میکنی؟ سرنخ ها رو نابود کردی…. اریکا حق به جانب به یوری و پیتر اشاره کرد من کردم یا این دیوونه . یوری فکر کنم به اندازه کافی سکوت کردم دیگه زیادی داری توهین میکنم اریکا هر چی گفتم حقتون بود.
تازه حس میکنم براتون کم بو… توماس وایسین ببینم… این اصلا با عقل جور در نمیاد کار افتاده بود تائید کرد راس میگه ها … اگه میتونه سنگ رو ذوب کنه اریکا که تازه مغزش به قبل از اینکه کسی بتونه جواب بده مارتین وسط بحث پرید و با اشاره به سنگ گفت: اینجا یه ادریان میشه حدس زد به چیزی روی سنگ ریخته بودن تا سرنخ ها دیده نشن لنا مثل اینکه سنگ کاملا خوبه و هیچ آسیبی ندیده انجلا یعنی چی؟ مگه سنگ در حال ذوب نبود؟ سری علامت هست…. چرا به فلز اسیبی نرسوند؟ توماس اگه اون اسید قدرت ذوب کردن به سنگ رو داشت ما نمیتونستیم اونو تو یه کاسه فلزی بریزیم …ماتیلدا چی با عقل جور در نمیاد؟ حرف اریکا قطع شد و نگاه کنجکاو همه به سمت توماس برگشت. اریکا و به لطف من اون سرنخ ها پیدا شدن یوری در حقیقت ما بودیم که باعث شدیم اسیدت بریزه رو سن … ماتیلدا کاغذ تا شده حاوی حروف انگلیسی رو از جیب شلوارش بیرون کشید و اون رو به لنا داد. جاستین فقط یه جمله؟ چی نوشته؟ میتونین بخونینش؟ لنا: ماتیلدا؟ ادریان اسیب ندیده فقط نیاز به ترجمه داره لیام بالاخره کلی گذشته از وقتی که این جمله رو حک کردن حق داره اسیب دیده باشه. ادریان فکر نکنم ماتیلدا یه جمله روی سنگ نوشته…. با دیدن نگاه ترسناک اریکا ترجیح داد جمله ش رو کامل نکنه تا بحث جدیدی شروع نشه.