دانلود رمان خواب ختن pdf منیر کاظمی

دانلود رمان خواب ختن pdf منیر کاظمی

می‌خواستم زودتر از اینها بگویم. خیلی زودتر، اما زمان همیشه پیش‌تر از من می‌رسید. و من؟ کهنه‌سوار که به غبار جاده پس از کوچ می‌رسید. قبیله‌ام رفته و خاک هجرت در چشمانم خانه کرده است …

دانلود رمان عاشقانه خواب ختن اثری از منیر کاظمی

خلاصه رمان خواب ختن از منیر کاظمی:

در خواب هایم هنوز می.دوم هنوز پله ها را چند تا یکی می کنم و به بالای پله ها نرسیده میبینم که دوباره در پله ی اولم قبل از رسیدن خبر قبل از زل زدن به لب هایی که واژه ها را به بیرون پرتاب میکردند و من نمی توانستم بفهممشان. می دوم می..دوم هر شب در خواب می دوم به تمام اتاق ها سر میزنم در تاریکی و روشنایی از اتاق های بیمارستان به کلاسهای دانشگاه از کلاس ها به اتاق های خانه گیج، پریشان، سردرگم. زیر بغلم پرونده های پزشکی است، جزوه های درسی زیراکس شده فیش حقوقی قبض های آب و برق . در خواب هایم هر شب زندگی را از عقب به اول می برم. از دیدن تو روی تخت بیمارستان با دستگاه و لوله تا دیدن تو در دخمه ی کوچک دانشکده ی ادبیات که قرار بود روزی بالاخره شکل و شمایل دفتر فنی به خودش بگیرد.

از تو در سی و هفت سالگی با استخوان هایی شکسته و پوستی رنگ پریده تا تو در بیست سالگی با پوستی سفید و  نوک بینی قرمز در سرما با خودم می دوم با پاهای مردی که به تنهایی چهل ساله شده تا پاهای پسر جوان بیست و اندی ساله که قرار بود جهان را فتح کند. می دوم می دوم تمام پله ها را میدوم و نمی دانم نمی دانم هیچ چیز نمی دانم .کوله را گذاشتم روی میز کافه و رو به کتایون کردم قرار شد جزوه ی عروض و قافیه رو فردا بیاره پس الان چیا رو گرفتی؟ لیوان گرم قهوه را بین دست هایم گرفتم خاقانی و مسعود سعد رو آورده. کتایون بی تفاوت شانه بالا انداخت اونم سعد رو افتاده؟ هوم. فکر می کردم خرخونه که از مزه مزه کردن قهوه ی شیرین شده ی داغ بدنم گرم می شد چه می دونم افتاده دیگه فکر کردی فقط ما میفتیم؟

بیخود میری ازش جزوه میگیری فکر می کنه خبریه از پنجره های کوچک کافه ی دانشگاه بیرون را نگاه کردم. هوای اواخر آذر گرفته و سرد بود. فکر کنه.تو هم که بدت میاد چقدر خندیدم ، اوه خیلی. لیوان نصفه نیمه را گذاشتم روی میز  هر روز داره بد مزه تر از قبل میشه ته مونده قهوه های بقیه رو یکی میکنه می ریزه تو لیوان کوله را برداشتم پاشو بریم بدیم زیراکس ،اوه بشین حالا. ساعت مچی روی دستش را چرخاند زیراکسیه باز نیست الان تا برسیم باز میشه نخور اینواهلیوان قهوه را از جلوی دهانش کشیدم و روی میز گذاشتم. پاشو.کوله را برداشتم و روی کولم انداختم از کنار پنجره آسمان را نگاه کردم. احتمالا برف بیاد. اگه اومد ما میایم خونه ی شما گفته باشم. پارسال اومدید بسه چقدر خوش گذشت ولی ختن. یادته؟ بله. اگه آخرش دست مینا نشکسته بود و تو انقدر جیغ جیغ نکرده بودی. در حالیکه میخندید در کافه را پشت سرش بست….

دانلود رمان خواب ختن pdf منیر کاظمی

  • اشتراک گذاری
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • ۶۹۹ بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!