هنا ولز دختری با اعتماد به نفس بالاست، اما در یک مورد هیچ اعتمادی به خودش ندارد: این پسر! این موضوع تا زمانی که این پسر بازیکن تیم فوتبال را ندیده بود، برایش اهمیتی نداشت. حالا، هنا هر کاری می‌کند تا توجه این پسر جذاب را جلب کند، حتی اگر مجبور باشد با پسر از خودراضی دانشگاه معامله کند.گرت گراهام، کاپیتان تیم هاکی کالج، که بسیاری از دختران کالج را شیفته خود کرده است، تنها هدفش در زندگی پس از فارغ‌التحصیلی این است که بازیکن حرفه‌ای هاکی شود.
گوشه ای از رمان توافق اثر ال کندی :
گرت: می خوام نظرت و عوض کنم باید مخت رو بزنم! من: “ایبی. برو مخه بقیه رو بزن من این عکس و آنلاین پست میکنم. منظورم از آنلاین پست کردن آپلود این عکس تو فیسبوک دانشگاه بود که نود و پنج درصد عکس دانشجوها اونجا قرار می گرفت. گرت: انجامش بده خیلی از دخترا خوشحال میشن داشته باشنش من شمارم و پاک کن پسر جدی میگم منتظر جوابش نمیمونم تلفنم رو روی تخت میندازم و میرم . _هنا_ دانشگاه برایر فقط پنج مایل دورتر از شهر هستینگز در ماساچوست فاصله داره این شهر شامل یک خیابون خیلی بزرگ میشه که تعداد زیادی رستوران و مغازه در اون وجود داره من آدم خوش شانسی بودم که تونستم تو این شهر کوچک کار پیدا کنم هر روز به خاطر این موضوع سپاس گزارم. خیلی از دانشجوها مجبور هستن به خاطر کار حدود یک ساعت تا بوستون رانندگی کنن. من با اتوبوس بعد از ده دقیقه و با ماشین شخصی بعد از پنج دقیقه به “دلا” می رسم جایی که از سال اول در اون پیش خدمت هستم.(onlineroman.ir)
امشب خوشبختانه تا اونجا رانندگی میکنم من با تریسی که هم خوابگاهیم هست توافق کردیم که هر موقع ماشینش رو نیاز نداره من از اون استفاده کنم و در عوض موقع برگشت باک ماشینش رو پر کنم معامله ی خوبیه مخصوصا تو زمستون که کل شهر رو برف می پوشونه. من کارم رو خیلی دوس ندارم اما ازش متنفر نیستم حقوق خوبی دارم و نزدیک دانشگاه کار میکنم نمیتونم در موردش غر بزنم. امشب ولی من حق غر زدن رو دارم، نیم ساعت قبل اینکه شیفتم تموم شه متوجه میشم گرت گراهام پشت یکی از میزها نشسته، جدا این پسر تا حالا بیخیال چیزی شده؟ هیچ علاقه ای ندارم تا سفارشش رو بگیرم اما انتخاب دیگه ای هم ندارم، لیسا پیش خدمت دیگه در حال سفارش گرفتن از میز دیگه است و رئیسم دلا پشت پیشخون در حال گذاشتن ظرفهای غذای سه تا دختره سال اولی ست. چونم رو محکم و سخت میکنم و به سمت گرت میرم و ناراحتیم رو وقتی به چشم های طوسیش نگاه میکنم نشون میدم اون دستی به موهای تیرش می کشه و نیشخندی می زنه.
گرت هی ،هنا خوبه که تو رو اینجا میبینم ، من: آره خیلی خوبه . منو رو جلوش میذارم ، چی میتونم برات بیارم؟ گرت: “یه معلم.” متاسفم اون تو منو نیست بهش لبخند شیرینی میزنم ما پای های خوشمزه ای سرو می کنیم گرت: می دونی من دیشب چیکار کردم؟ من : با پیامات مزاحم من شدی ؟ اون چشم هاش رو می چرخونه قبل از اون سعی میکنم نشون بدم که دارم فکر میکنم. اوووم تو با یه چیر لیدر (سردسته تشویق کننده ها) ریختی رو هم نه؟یا با یه دختر از تیم هاکی ؟ نه وایسا اونا احتمالا برای نامزدیت مناسب نباشن فک کنم حدس اولم درسته چیر لیدر؟ راستش یکی از انجمن خواهران بود با حالتی از خود راضی این جمله رو گفت. منظورم قبل از اونه یکی از ابروهاش رو بالا برد اما باید بگم از علاقت به روابط خصوصی بقیه من تعجب کردم میتونم بعدا در مورد جزئیاتش بهت اطلاعات بدم اگه خواستی ؟ من: نمی خوام.” گرت بعدا بهت میگم اون دست های بزرگ با انگشتانی دراز داشت و سر انگشت هاش قرمز و زخمی بود. فک کردم شاید اخیرا با کسی درگیر شده اما بعدا حدس زدم که احتمالا بازیکنای هاکی دست هاشون همیشه اینطوریه من دیروز تو گروه مطالعه بودم به من اطلاع میده هشت نفر دیگه هم اونجا بودن و میدونی بیشترین نمرشون چی بود؟
دانلود رمان توافق PDF ال کندی
