دانلود رمان هتل ماهی pdf بهاره حسنی

دانلود رمان هتل ماهی pdf بهاره حسنی

فارا و فاطیما که در یک تصادف پدر و مادرشان را از دست داده بودند، توسط دو خاله و یک دایی بزرگ شدند. اکنون با مرگ فاطیما، فارا به تهران می‌آید. اما مرگ فاطیما طبیعی نبوده و او به قتل رسیده است. قاتل کسی نیست جز…

دانلود رمان جدید معمایی هتل ماهی اثری از بهاره حسنی

گوشه ای از رمان هتل ماهی اثر بهاره حسنی :

بفهم مرتکیه فارا بچه نیست تو هم باباش نیستی با هر کسی بخواد میره و میاد هر زمان هم که بخواد می تونه ازدواج کنه بدون اجازه کسی شاهد بهت زده شاید از خشم و انفجار هژیر و یا شاید هم از اینکه او را مرتیکه صدا زده بود چند ثانیه قفل کرد. لابد هم با تو ازدواج کنه؟ هژیر چیزی نگفت تنها با پشت دست، خون تازه ایی که آمده بود را پاک کرد. شاهد تمسخر آمیز گفت: خوش اشتها نیستی شما؟ لقمه بزرگتر از دهنته بچه هژیر همچنان چیزی نگفت چند نفر جمع شده بودند و دو تا از همسایه های طبقه های پایین هم از پنجره سرک می کشیدند. شاهد که متوجه شده بود، کنار من آمد و گفت پاشو بیا بریم ابرو ریزی نکن .نگاهش کردم عصبی بود اما سعی می کرد دیگر مرا نترساند.

من نمیام دایی نگاهم کرد. طولانی و ناراحت انقدر ناراحت که چیزی نمانده بود، حرفم را پس بگیرم. . حرف اخرته ؟ . دایی اذیتم نکن گریه ام گرفت. گریه ام او را نرم کرد. گریه نکن بچه گریه ام زیاد تر شد تا به حال شاهد را این طور ندیده بودم. مرا ترسانده بود و ناراحت کرده بود و تکان داده بود. گریه نکن گریه میکنی انگار کارد به جیگرم میزنن من رو اذیت کردی دوباره چند لحظه نگاهم کرد حالتی داشت مثل اینکه حالا که ان خشم کمی فرو نشسته است، پشیمان شده است. نه شاید از زدن هژیر اما از هل دادن و رفتارش با من پشیمان شده بود.نکن فارا…. خواهش میکنم با اینده و زندگیت بازی نکن دو نفر دیگر هم اضافه شده بودند و یکی هم داشت می گفت اگر می خواهم به ۱۱۰ تماس بگیرد.

شاهد از جا بلند شد همچنان نگاه ناراحت و پشیمانش روی من بود. اما دیگر نماند سوار ماشین اش شد و رفت. هژیر سریع مرا به داخل خانه کشید تا بیشتر از این جنجال و ابروریزی نشود. من در آن محل به خاطر کشته شدن فاطمیا به اندازه کافی گاو پیشانی سفید شده بودم. این مدل اتفاقات فقط ابروریزی بیشتری ایجاد می کرد. ان هم برای من که داشتم این جا زندگی می کردم در فاصله زمانی که هژیر به دستشویی رفت تا بینی و دستان پر از خونش را بشوید من سعی کردم تا با آب و صابون همان قسمت جلوی پیراهن را که لکه شده بود بشورم. بعد هم زمانی که او با صورت ورم کرده رفت و روی مبل نشست و سرش را بالا گرفت تا خون ریزی قطع شود، من با اتو پیراهن را خشک کرد.لکه ها بودند. اما کم رنگ تر شده بود و حداقل دیگر از فاصله دور در چشم نبود. اما خب صورت ورم کرده اش از صد فرسخی داد میزد که چه شده است. اتو و زیر اتو را همانجا ول کردم و پیراهن را به او دادم و خودم آماده شدم. زمان نداشتیم و فرامرز دو بار تا به حال زنگ زده بود.

دانلود رمان جدید هتل ماهی از بهاره حسنی

  • اشتراک گذاری
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • ۳۱۰ بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!