ته‌تغاریم… پسری که از بین همه‌ی پسرای من تابو شکسته و داره تک‌تک خط قرمزهای مادرشو رد می‌کنه. پسری به اسم نامدار… که شغل پرحاشیه‌ش، این روزها تنها دغدغه‌ی اونه. نامدارِ من، ماساژدرمانگره و چون کاربلد و زبر و زرنگه، بهش می‌گن معجزه‌گر.حالا چرا گفتم خط قرمز؟! چون گاهی مجبوره خلاف میلش، کارهایی رو انجام بده که با هدف اصلیش، یعنی درمانگری، منافات داره… و به نظرتون اون کارها چیه؟
گوشه ای از رمان گناه نامدار از فرشته تات شهدوست :
نامدار خسروپناه، ماساژدرمانگر جوانی که برای دسترسی به یک سری اطلاعات و رساندن ان مدارک به دست رئیس خود؛ خدیو هژبری ، با برنامهی قبلی به عنوان ماسور وارد پانسیون معروفی میشود. خانهی مرموزی که نامدار را درگیر اتفاقات هولناکی میکند. زیرا به محض ورود، مالک این خانه که زنی بسیار خطرناک است، از نامدار میخواهد تنها شاه ماهی پانسیون شود… و
شاهماهی به این معناست که ان َمرد بعد از مالک، بالاترین فرد پانسیون شناخته میشود! که با وجود این را لقب نامدار مجبور است برایی ان زن…!
نگاه خونی اش به دنبال نوشیدنی روی میز کنار تخت به گردش در امد ! در نهایت لیوان را چنگ زد و از روی تخت بلند شد . . . تشنه اش بود اما جرعه جرعه مینوشید تا عطش از جانش کنده شود.دختر ، خرمن موهای طلایی رنگ و آشفته را عقب راند و به کنار تخت نگاه کرد.سرش سوی اینهی بزرگی چرخید . روی موهایش دست کشید. رِژ قرمز کمی از خط لبش بیرون زده بود. صدای او از جا پراندش که در دیوار تعبیه شده بود.
_در مورد بشیر چقدر میدونی ؟
مانیا، نگاه خضرا و روشنش را به چشمان وحشی و مرموز مرد گره زد.خیره در چشمان سبز دختری که برای باز کردن دهانش مرد جوان ناچار شده بود پیشنهاد . . .
دانلود رمان گناه نامدار pdf فرشته تات شهدوست
