“ ترنم ” با پدری متعصب و سختگیر زندگی میکند. اما دلخوشیاش به وجود مادرش و پسرخالهاش ، “ الیاس ” ، است. صمیمیت و وابستگی او و الیاس به کودکیشان محدود نشده و همچنان باقیست. با وقوع اتفاقاتی مرتبط با برادر ناتنی الیاس، “ آراز ” ، زندگی “ ترنم ” و “ الیاس ” تغییر میکند و فصل جدیدی از زندگی برایشان آغاز میشود.
گوشه ای از رمان ناجی زخم خورده از نرگس :
جوجه گفتنش دیگه مثل قدیما برام شیرین نبود، قند تو دلم آب بشه برام حسرت داشت تا قلبمو مچاله کنه… نگامو به چشماش دادم نگاه قهوه ای دوست داشتنیش غصه داشت قلبم بیشتر مچاله شد!… دلخور لب زد: چرا همش داری ازم فاصله میگیری؟! فکر می کنی نمی فهمم همش دنبال بهونه ای تا ازم فاصله بگیری باز سکوت کردم… اینبار کلافه شد:این سکوت کردنا دیگه چه عادت مسخره ایه که پیدا کردی چی داشتم بگم؟!… بگم بخاطر پریا برای حساسیتی که رو رابطه مون داره، ازت فاصله میگیرم یا اینکه حق با پریاست منو تو دیگه باید قبول کنیم با بزرگ شدن صمیمت بینمون خط قرمزهایی داره واسه خاطر پریاست؟ نگام مثل باد چرخید رو چشماش… با تردید در کلنجار برای گفتن حرفی بودم که خودش میدونست به محض تکون خوردن لبام، با جدیت اجازه حرف زدن نداد.
من تورو بهتر از خودت میشناسم پس سعی نکن دروغ بگی! چون تا قبل از پریا همه چی خوب بود حق با اونه منو بهتر از خودم میشناسه، پس جای انکار نیست… سکوت کردم، سکوتی از جنس موافقت با حرفاش… نگاشو تو اطرافم چرخوند، آهی سوزدار توسینه ش بالا پایین شد قرارمون این نبود با اومدن یکی دیگه تو زندگیمون از همدیگه دورشیم الیاس من نمی خوام مشکلی پیش بیاد نگاشو با اخم رو چشمام کشید چه مشکلی؟! سکوت کردم… کلافه شد: سکوت نکن جوابمو بده بازنگامو دزدیدم، کلافه تر شد . . .
دانلود رمان ناجی زخم خورده از نرگس
دانلود رمان اوهام از بهاره حسنی