آذین، دختری خودساخته و موفق است. او توانسته یک برند ورشکسته را بسیار معروف کند. اما تا زمانی که پای البرز وسط نباشد، سوال این است: البرز کیست؟البرز، کسی است که آذین از بچگی دوستش داشته و بینشان علاقهای آتشین وجود داشته است. اما دست تقدیر آنها را از هم جدا کرده است. حالا پس از هشت سال از جداییشان، آیا این دو نفر باز هم سر راه هم قرار گرفتهاند؟ باید دید که اینبار از روی عشق یا چیز دیگری است؟
خلاصه دانلود رمان غثیان اثر زینب عامل :
شانه بالا انداختم. الان دلم ته دیگ میخواد دستانم را روی میز فشار داده و بلند شدم. اگه دلت نمیخواد از ته دیگ شامت بهم بدی میرم خواستم از پشت میز بیرون بیایم که بازویم را با دست آزادش گرفت و فشار داد. راضی از بازی ای که با اعصابش راه انداخته بودم نشستم. در سکوت به سمت قابلمه رفته و خواسته ام را طبق چیزی که دستور داده بودم برآورده کرد. وقتی بشقاب را مقابلم روی میز گذاشت دوباره پرسید:- از صبح کجا بودی؟با چنگال تکه ای از ته دیگ زعفرانی را جدا کرده و داخل دهانم گذاشتم.- اشتها مو کور نکن .صندلی کنارم را بیرون کشید و نشست. بخور بعد جوابمو بده لقمه ی دهانم را قورت داده و خیره در چشمانش لب زدم – جوابم مشخصه به تو ارتباطی نداره
تنش را جلو کشید و با دست چپش چانه ام را گرفت. آذین سعی کن تو این خونه مسالمت آمیز رفتار کنی وگرنه…. سرم را عقب کشیدم که دستش از چانه ام رها شد؛حرفش را قطع کردم.وگرنه چی؟ طلاقم میدی؟ کتکم میزنی؟ میری به جرم عدم تمکین ازم شکایت میکنی؟ چه غلطی می کنی؟ مشتم را روی میز کوبیدم این زندگی نکبتی انتخاب خودت بوده بشین و لذت ببر ازش سرم را روی شانه ام خم کردم نگاهم روی موهایش که بلند شده بودند چرخید- حق طلاقم که با منه و فعلا قصدی برای جدا شدن از همسر عزیزم ندارم دوست دارم معنی واقعی زندگی مشترک و عاشقانه رو با تک تک سلولای وجودت درک کنی.
زنگ خوردن گوشی ام بحثمان را نیمه کاره گذاشت، قبل از اینکه حرکت کنم البرز بلند شد. بشین شامت رو بخور به سمت کانتر رفت و گوشی ام را از داخل کیفم که روی کانتر انداخته بودم بیرون آورد نگاهی به صفحه اش انداخت و دیدم که صورتش کمی متفکر شد. حینی که من دست دراز کردم تا گوشی را به من دهد تماس را وصل کرد و گوشی را به گوشش چسباند.- بفرمایید. با حرص چنگال را داخل بشقاب پرت کرده و از جایم بلند شد.- گوشیمو بده. بجای توجه به حرفم جواب فرد پشت خط را داد.- من همسرشم.
دانلود رمان غثیان از زینب عامل (آذین و البرز)