دانلود رمان تاو نهان pdf مریم روح پور(پندار و گلبرگ)

دانلود رمان تاو نهان pdf مریم روح پور(پندار و گلبرگ)

پندار فروتن، مردی سی و سه ساله که رو پای خودش ایستاد قدرتمند شد، اما به خاطر بلاهایی که خانوادش سرش اوردن نسبت به همه بی‌اعتماده، و فقط بعضی وقت‌ها خیلی کوتاه با کسی کنار می‌آید. گلبرگ صالحی، بهتر است بگوییم سونامی جوری سونامی وار وارد می‌شود که فرصت نفس کشیدن به کسی را نمی‌دهد پندار به آن خانه نگاهی می‌کند و همان لحظه دستان مادرش دور بازویش حلقه می‌شود. مادرش با لبخند دلنشینش به او می‌گوید: “امشبو واسه خودت تلخ نکن، کاری به هیچ کس ندارم، فقط تو برام مهمی، دوست ندارم هیچ وقت ناراحت بشی.” پندار نیز با لبخندی نادر به مادرش می‌گوید: “اگر چیزی بشه، مطمئن باش این من نیستم که ناراحت می‌شوم، اونا هستند. شما هم نباید ناراحت بشین چون پسرت خوشحال می‌شود. مگر خوشحالی من برات مهم نیست؟”

دانلود رمان تاو نهان از مریم روح پور

گوشه ای از رمان تاو نهان اثر مریم روح پرور :

صبا کمی از شربت را خورد و گلبرگ با ذوق لبخند زد و گفت غذا هم که اومد من برم غذا یاشار تو گرسنت نیست؟ یاشار به میز صبا نگاه کرد و گلبرگ گفت سهیلا جون گفت سر راه یاشارو صدا کن بیاد غذا بخوره صبا عصبی به گلبرگ نگاه کرد و گفت مگه بچس؟ آره دیگه واسه مادرش بچس تو غذاتو خور من برم ببید مامان چی میگه برو عزیزم یاشار از صبا دور شد و گلبرگ با حرص  گفت: گلبرگ تو نم…اینجوری میخواستی بذاریش کنار آره؟ من خیلیم خوب میدونم این داره میگه واسه تو نیومدم اما باز بگو وای وای رنگت پریده آب بیارم نون بیارم نفت بیارم یاشار خندید و گلرخ سر کج کرد و گفت هیچ معلومه چه خبره؟

گلبرگ برای یاشار پشت چشمی نازک کرد و گفت بله روده کوچیکه ی من روده بزرگه رو خورد. یاشار رفت و گلبرگ با دیدن میز رنگارنگ تکه جوجه ای در دهان گذاشت و گفت وای خدا انقدر حالم بده حس میکنم نتونم غذا بخورم غش کنم. زشته بمون کتی جونو پندارم بیان بابا من دارم غش میکنم تو میگی صبر کن دلت دخوشه بخدا قاشق پر برنجی در دهان گذاشت سر کج کرد به صبا نگاه کرد با دیدن لیوان نصف شده ی شربتش لبخندش پهن تر شد.کتی و پندار کنار هم قرار گرفتند و پندار گفت:د- همه چیز مرتبه بیا بریمدپندارد- بله ؟دعمه صدیقت مشکوک شده یه جا هم داشت با عموت حرف میزد ترسیدم مامان به نظرت وقتش نیست همه چیو بهشون ب…کتی بر آشفت و گفت نه پندار حرفشم نزن اگر این جوری بود بابات خودش بهشون می گفت وقتی نگفته از منم نخواسته یعنی نمی خواد کسی بفهمه باشه برو بشین من میرم پیش اونا….

دانلود رمان جدید تاو نهان از مریم روح پور (پندار و گلبرگ)

  • اشتراک گذاری
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • ۵۵ بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
فهرست نویسندگان
درباره ما
به بوک
به‌بوک: مرجع دانلود رایگان رمان‌های عاشقانه و جذاب ایرانی و خارجی. دنیایی از داستان‌های عاشقانه، هیجان‌انگیز و جذاب در انتظار شماست. کتابخانه‌ی آنلاین ما شامل هزاران رمان در ژانرهای مختلف است. همین حالا به‌بوک را ببینید و غرق در دنیای داستان شوید!
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!