در روزهای سخت زندگی دلارام، بهزاد امید را در دستانش به یادگار میگذارد. او در شرایط دشوار به داد دلارام میرسد و پناهش میشود؛ دستش را میگیرد و او را از ورطهی ناامیدی و فلاکت بیرون میکشاند. مرد همسایه نیز او را فراموش نمیکند؛ بهزاد، جای پایش را نه در رویاهای دلارام، بلکه در تپشهای نامنظم قلبش محکم کردهاست. این داستان، دربارهی ارتباطات انسانی، امید، و قدرت دوستی و همدردی است.
گوشه ای از رمان پارازیت اثر زینب عامل :
چیزی که خوندی یادت بره نه استرس نه زمان نه هیچ چیز دیگه ای ، تا کنکور وقت زیادی نداریم . من فقط می خوام تو این مدت رو چیزایی که تو این چند سال خوندی کار کنم و اگه نهایتا وقت کردم برم سراغ نکات و سر فصلایی که بنظر خودم مهم ترن .انگشت اشاره اش را بالا آورد. اگه یه مطلب رو عمیق بفهمی الان که سهله تا بیست سال دیگه م یادت نمیره پس حفظ کردن رو تو درسایی مثل زیست بنداز دور بجز بعضی قسمتا که چاره ای جز این برات نمیمونه.
اگه مطلب رو بگیری و تو ذهنت تثبیت شه حفظ کردنش کاری نداره میتونی با جمله بندی خودت اونو حفظ کنی این از این ، نکته ی بعدی این که بهانه هارو بریز دور ، استرس دارمو ، خسته هستمو ، وقت نمیکنم و کلا هر چیزی که باعث میشه حتی یه نصف قدم از هدفت دور شی رو بریز دور ،باید تا کنکور به این روال عادت کنی همه چی هم از سر عشق نیست که ، مطمئن ورزشکاری که واسه رسیدن به هدفش رژیمای سخت میگیره و تمرینای وحشتناک میکنه همیشه هم عاشق همچین چیزایی نبوده اما خب این دقیقا قسمت حساس ماجراست.
یک قدم به دلارام نزدیک شد. تایمایی که کم آوردی تعیین میکنه قراره نتیجه ی کنکورت چی باشه اگه علیرغم خستگی و بی حالیت باز ادامه دادی حتی به آروم ترین شکل ممکن، میبری، اما اگه اول کاری با کلی انرژی شروع کنی و وسط راه همه چی فراموشت شه و بگی ،بیخیال کار خراب میشه و دوباره بر میگردی سر پله ی اولت پس تا جایی که میتونی خودت و توانایی هات رو مدیریت کن و با اطمینان به خودت تا تهش ادامه بده .حرف های بهزاد سخنان تازه ای نبودند در این سال ها بارها و بارها این جملات را شنیده بود، اما اینبار ترجیح می داد با دقت بیشتری به این حرف ها گوش دهد وقتی لب های بهزاد از تکان خوردن ایستادند آرام زمزمه کرد تو این سالا تو تنها کسی هستی که این حرف ها رو می زنی ، همه تحقیرم کردن،. بهزاد در یک حرکت ناگهانی ماژیک دستش را به سمت او پرت کرد دلارام هول شد اما ماژیک را در هوا گرفت.
دانلود رمان پارازیت از زینب عامل